Uncategorized

منکورع

منکورع

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

منکورع یا منکور یا منکوره یکی از فرعونهای دودمان چهارم از پادشاهی کهن مصر بود. او سازنده هرم منکورع، سومین و کوچکترین هرم در مجموعه اهرام جیزه، است. منکورع جانشین پدرش خفرع شد. معنای نام او «پاینده همچون روان‌های رع» است.

بعضی مصرشناسان باور بر این دارند که او در میان سال‌های ۲۵۳۲ تا ۲۵۰۳ پیش از میلاد مسیح (۲۸ سال) فرمانروایی می‌کرده. با این حال فهرست تورین این زمان را ۱۸ سال ذکر می‌کند.[۳] بسیاری از تندیس‌های او نیمه‌کاره رها شده‌اند که نشان از کوتاهی فرمانروایی او دارد. هرم او در جیزه نیز کوتاهترین هرم از میان اهرام سه‌گانه است.

خانواده[ویرایش]

منکورع پسر خفرع و نوه‌ی خوفو بوده است. چاقویی که در معبد-آرامگاه منکورع پیدا شده نام مادر او خمررنبتی یکم را بر خود دارد و نشان می‌دهد که خفرع و شهبانویش، پدر و مادر منکورع بوده‌اند. گمان بر این می‌رود که او حداقل دو همسر داشته:[۳]

  • شهبانو خمررنبتی دوم دختر خمررنبی یکم و مادر پسر شاه، خوئنره بوده است. مکان آرامگاه خوئنره در کنار آرامگاه منکورع باستان‌شناسان را بر این باور رسانده که او پسر شاه بوده و مادرش همسر منکورع به شمار می‌آمده.[۴]
  • شهبانو ره‌ختره که دختر شاه خفرع بوده.

در گفتار هرودوت[ویرایش]

بر پایه نوشته‌های هرودوت، منکورع پسر خوفو (در زبان یونانی خئوپس) بوده است که پس از به پادشاهی رسیدن به ترمیم زخم‌های مردم، که برآمده از دوران فرمانروایی ستمکارانه و سخت‌گیرانه خوفو بود، همت گذاشت. هرودوت می‌افزاید که او بدبیاری‌های بسیاری نیز تجربه کرد: تنها خواهرش در جلوی دیدگانش مرد و جسدش را درون تابوتی چوبین به شکل گاو نر قرار دادند. پیشگوی شهر بوتو نیز پیش‌بینی کرده بود که او تنها شش سال فرمانروایی می‌کند، با این حال به دلیل هوش و ذکاوتش توانست برای ۱۲ سال فرمانروایی کند و پیشگویی را باطل سازد.[۵]

نگارخانه[ویرایش]

Uncategorized

خوفو

خوفو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خوفو که در زبان یونانی خئوپس گفته می‌شود، دومین فرعون از دودمان چهارم فرعون‌های مصر باستان به‌شمار می‌آید و دوران فرمانروایی اش حدود ۲۳ یا ۲۴ سال از ۲۵۸۹ تا ۲۵۶۶ پیش از میلاد مسیح برآورد شده‌است. خوفو سازنده هرم بزرگ جیزه است. او سه همسر اصلی داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر در نزدیکی هرم بزرگ دفن شده‌اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی نشانگر جوهره مصر باستان به‌شمار می‌آید، از دوران شاهی فرعون سازنده آن آگاهی چندانی در دست نیست. سده‌ها پس از فرمانروایی خوفو، هرودوت درباره او نوشته‌است: «خوفو سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او نیایشگاه‌ها را بست، پیشکش قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند. مصریان به زحمت می‌توانستند نام او را بر زبان بیاورند و این از شدت تنفرشان بود.» مومیایی این فرعون هرگز یافته نشده‌است و با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی همتای تشییع جنازه، و اشیای اعجاب‌انگیز مراسم به خاک سپاری که از خوفو به جا مانده‌است، تنها تصویر موجود از چهره او یک تندیس عاج ۱۰ سانتی‌متری است.

خانواده[ویرایش]

خوفو پسر شاه سنفرو و شهبانو حتپ‌حرس یکم بود. او خواهری تنی نیز داشت که با نام شاهدخت حتپ‌حرس داشت. بنا به گفته هرودوت، خوفو بر خلاف پدرش سنفرو و پدربزرگش جوزر، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ستمگر بود.

خوفو ۹ پسر داشت که از میان آن‌ها جدفرع و خفرع به ترتیب، فرعون‌های بعد از او شدند. او همچنین ۱۵ دختر داشت که از میان آن‌ها شاهدخت حتپ‌حرس دوم به شهبانویی رسید. نام بسیاری از اعضای خانواده خوفو از پاپیروس وستکار شناخته شده، دیگر نام‌ها اما از روی آرامگاه‌هایشان در جیزه به دست آمده‌اند. آرامگاه G 7000 تعداد زیادی از مصطبههای این اعضا را، از جمله شهبانو حتپ‌حرس یکم مادر شاه، در خود دارد. فهرست زیر نام اعضای خانواده پادشاهی خوفو برگرفته از کتاب‌های دادسون و هیلتون و نیز پورتر و ماس است:[۱][۲]

پسران[ویرایش]

Uncategorized

خفرع

خفرع

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

</r۲ پ. م.

| آثار بر جای مانده = هرم خفرع
ابوالهول بزرگ جیزه }}

خفرع یا خفره فرعونی از دودمان چهارم مصر باستان بود. طبق نظر بعضی مصرشناسان، او پسر و جانشین خوفو بوده‌است؛ با این حال دیدگاه غالب و پذیرفته شده آن است که خفرع جانشین جدفرع بوده که خود جانشین خوفو به حساب می‌آمده. همسران اصلی خفرع شهبانوها مره‌سانخ سوم و خمررنبتی یکم بودند. گور مصطبه‌ای مره‌سانخ در جیزه واقع شده‌است و خمررنبتی مادر جانشین خفرع، منکورع، بود.[۲] خفرع سازنده دومین هرم بزرگ در مجموعه اهرام جیزه است. این هرم نزدیک به سه متر کوتاهتر از هرم خوفو است. او بنای ابوالهول را ساخت و از دیگر بنای به یاد مانده از او نیز تندیس بزرگ ابوالهول در کنار اهرام سه‌گانه است.[۳]

نام خف – رع به معنای «همانند رع» یا «برخیز (ای) رع» است.

سازه‌ها[ویرایش]

هرم خفرع دومین هرم بزرگ در مجموعه اهرام جیزه است. نام این هرم در زبان مصر باستان وِرِن خفرع (Wer(en)-Khafre) به معنای «خفرع بزرگ است»، بوده.[۴] این هرم در کنار خود یک هرم جانبی نیز دارد که مشخص نیست چه کسی در آن به خاک سپرده شده. مهرهایی با نام “پسر شاه از بدنش” و نام هوروسی خفرع در آنجا پیدا شده‌اند.

گمان بر این است که ابوالهول بزرگ جیزه توسط خفرع ساخته شده باشد. معبدی برای هرماخت در میان دو پای این تندیس نیمه‌انسان-نیمه‌شیر ساخته شده بوده.

نگارخانه[ویرایش]

Uncategorized

مان‌تو

مان‌تو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مانِتو[۱] یا مانِتون (به یونانی نوین: Μανέθων، Μανέθως)، مورخ و کاهنی مصری بود که در حدود سده سوم پیش از میلاد در عصر بطالسه زندگی می‌کرد (به‌طور مشخص در زمان بطلمیوس اول و بطلمیوس دوم و شاید هم بطلمیوس سوم)، با این وجود برخی از تاریخدانان عقیده دارند که وی اهل رم بوده و تألیف معروفش را در حدود سال ۲۰۰ میلادی انشاء نموده است. دربارهٔ وی اطلاعات دقیق و مشخص اندک است، وی بنا به روایتی به درخواست بطلمیوس اول مجموعه‌ای سی جلدی دربارهٔ تاریخ مصر نوشت. این اثر که Aegyptiaca نام دارد[۲]، شاخص‌ترین و مهم‌ترین اثر وی می‌باشد (هر چند که آثار و نوشته‌های دیگری هم دارد) و سخت مورد توجه مصرشناسان است و اغلب به عنوان سند و مدرک گاهشماری فراعنهٔ مصر باستان به کار می‌رود. وی با اینکه گویا اهل مصر است و نوشته‌هایش هم راجع به مصر می‌باشد، ولی تنها زبانی که در نوشته‌هایش استفاده می‌کند، زبان یونانی است. او محتملاً یکی از کاهنان رع[۳] خدای عالیقدر مصری آفتاب در هلیوپولیس[۴] بوده و روایتی هم هست که کاهن اعظم بوده‌است. به عقیدهٔ دانشمندان، نوشته‌های مانتو و بروس (بروسوس) بسیار شبیه به هم هستند. یکی از دیگر آثار مانتو، بر ضد هرودوت (علیه هرودوتوس)[۵] نام دارد.[۶] بنا به روایتی وی در شهر سبنیتوس (در دلتای نیل) به دنیا آمده بود. او گویا به علت کاهن بودن، به فهرست‌های پادشاهی موجود در کتابخانه‌های معابد مصر دسترسی داشته و به متل‌های عامیانه و افسانه‌ها دربارهٔ فرعون‌های مصر نیز آشنا بوده‌است. مانتو کسی بود که تاریخ پادشاهی مصر را به دودمان‌های گوناگون تقسیم کرد و طبقه‌بندی او مورد استفاده همه مصرشناسان پس از او قرار گرفت. نام‌هایی که او برای فرعون‌های گوناگون مصر در اثرش بیان کرد، عامل پدید آمدن و فراگیر شدن نام‌های یونانی به جای نام‌های اصلی آن فرعون‌ها شد.

Uncategorized

دودمان نخست مصر

دودمان نخست مصر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تندیسی آهکی از شخصی بزرگ در حال نشستن مربوط به دودمان نخست پادشاهی مصر؛ موزه مصرشناسی برلین

دودمان نخست مصر باستان دوره‌ای از تاریخ پادشاهی مصر را تشکیل می‌دهد که به همراه دودمان دوم زیر عنوان دوره آغازین دودمانی مصر طبقه‌بندی می‌شوند. در این دودمان شهر تینیس پایتخت مصر بود.

فرمانروایان[ویرایش]

پادشاهان و فرمانروایان شناخته شده در تاریخ مصر در دودمان یکم به شرح زیر هستند:

دودمان نخست
نام توضیح تاریخ
نارمر – به احتمالی همان «منس» در فهرست‌های پیشین ۳۱۰۰–۳۰۵۰ پ.م.
هور آها ۳۰۵۰–۳۰۴۹ پ.م.
دجر ۳۰۴۹–۳۰۰۸ پ.م. (سنگ پالرمو)
دجت ۳۰۰۸–۲۹۷۵ پ.م.
مرنیث – مادر دِن ۳۰۰۸ پ.م.
دِن ۲۹۷۵–۲۹۳۵ پ.م.
آنجیب ۲۹۳۵–۲۹۲۵ پ.م. (سنگ پالرمو)
سمرخت ۲۹۲۵–۲۹۱۶ پ.م. (سنگ پالرمو)
قاعا ۲۹۱۶–۲۸۹۰ پ.م.

اطلاعات دانسته از این دودمان از اندک تندیس‌ها و اشیای به جا مانده از آن دوران که نام‌های پادشاهی را دربرداشتند، به دست آمده‌اند. یکی از مهم‌ترین این اشیا لوحه نارمر است. هیچ اطلاعات ثبت شده با جزییاتی از دو دودمان نخست بر جای نمانده‌است به جز فهرست مختصر نوشته شده در سنگ پالرمو. در آن هنگام هیروگلیف به شکل کامل ابداع شده بود و تصاویر به کار رفته در آن برای نزدیک سه هزار سال پس از آن دست نخورده باقی ماندند. محقق ایرانی یاراحمدی معتقد است، که این احتمال وجود دارد، که نارمر شاه بنیان‌گذار سلسله اول مصر در حقیقت اولین فردی است، که مصر علیا و سفلی را در دوره اتحاد دوم در سال ۳۱۰۰ پ.م. متحد کرده یا این فرایند را آغاز نموده‌است. او دربارهٔ منس معتقد است، که شاید منس همان فردی است، که در حوالی سال ۴۵۰۰پ. م. برای اولین بار مصر علیا و سفلی را متحد کرده‌است. اتحاد اول پس از دوره کوتاهی فروپاشید. نظر به عدم وجود کتابت و بسیاری از اسناد خطی از این دوره نام منس در طی این دوران سینه به سینه منتقل گردیده و به مرور زمان به دوره اتحاد دوم که سپر سنگی نارمر شاه سند مکتوبی دربارهٔ آن در اختیار ما می‌گذارد، جایگزین نام نارمر شاه گردیده‌است.[۱]

صنعت و شهرسازی[ویرایش]

آرامگاه‌های بزرگ بر جای مانده از فرعونهای این دوره در ابیدوس و نقاده، به علاوه گورستان‌های سقاره و حلوان در نزدیکی ممفیس نشان می‌دهند که ساختمان‌ها بیشتر از چوب و آجرهای گلی ساخته می‌شدند و سنگ در موارد کمی برای دیوارها و سطح اتاق‌ها به کار می‌رفت. سنگ اما به مراتب برای ساخت زیورآلات، ظرف، و گاه تندیس به کار می‌رفت. از چوب گز برای ساخت قایق بهره گرفته می‌شد.

قربانی کردن انسان[ویرایش]

قربانی کردن انسان به عنوان بخشی از مراسم به خاک سپاری فرعون‌ها در این دودمان انجام می‌شد. در مقبره دجر ۳۳۸ تن به همراه فرعون به خاک سپرده شدند. انسان‌ها و جانورانی که قربانی می‌شدند وظیفه داشتند که پس از مرگ فرعون را در زندگی فراخاکی خود یاری رسانند. به دلایلی نامعلوم این آیین پیش از دودمان نخست پیگیری نشد و انسان‌های زنده جایشان را به تندیس‌های کوچک اوشابتی دادند.

جستارهای وابسته[ویرایش]

Uncategorized

تینیس

تینیس

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات۲۶°۲۰′ شمالی ۳۱°۵۴′ شرقیتینیس یا تیس (به مصریچِنو) پایتخت دودمان‌های نخستین مصر باستان بود. این شهر تاکنون پیدا نشده ولی دربارهٔ آن از سوی نویسندگان عهد باستان یادداشت‌های زیادی بر جای مانده؛ از جمله آن‌ها مان‌تو که آن را مرکز «کنفدراسیون تینیسی» ذکر می‌کند، کنفدراسیونی که رهبرش منس (یا نارمر) مصر را برای نخستین بار یکپارچه کرد و نخستین فرعون آن سرزمین شد.[۱]

به دلیل تاریخ کهنش، تینیس تا مدت‌ها مرکزی دینی باقی ماند و از آرامگاه و مومیایی خدای محلی پذیرایی می‌کرد. در باورهای مذهبی باستانی مصر مربوط به ستارگان، که برای نمونه در کتاب مردگان دیده می‌شوند، تینیس نقش مکانی اسطوره‌ای در آسمان را داراست.[۲]

با آنکه مکان دقیق این شهر ناشناخته است، اجماع مصرشناسان بر این است که موقعیت شهر در حومه شهر باستانی ابیدوس و امروزه جرجا بوده.[۳][۴]

Uncategorized

کانال سوئز

کانال سوئز

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
کانال سوئز
{{{alt}}}

{{{caption}}}

آبگیرها None

نگارهٔ ماهواره‌ای آبراههٔ سوئز.

کانال سوئز از روی ناو هواپیمابر یواس‌اس جورج اچ. دبلیو. بوش (سی‌وی‌ان-۷۷)

کانال سوئز (به عربیقناة السویسآب‌راهی در مصر به طول ۱۹۲ کیلومتر است که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل می‌کند.[۱] احداث کانال سوئز پس از یک‌دهه و در سال ۱۸۶۹ خاتمه یافت.[۱] این کانال در غرب صحرای سینا و شمال شرق کشور مصر واقع شده‌است. آبراه سوئز به عنوان میان‌بُری برای کشتی‌ها و قایق‌هایی که از بندرهای قارهٔ اروپا و آمریکا به سمت بندرهای جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و قاره اقیانوسیه دررفت‌وآمد هستند، ساخته شده‌است تا ناچار به دور زدن قاره آفریقا یا انتقال زمینی بارها نباشند. کانال سوئز سریع‌ترین مسیر کشتی‌رانی بین اروپا و آسیا‌ست. چیزی حدود ۷ درصد کل تجارت دریایی دنیا از این کانال انجام می‌شود. این کانال یکی از منابع اصلی درآمد ارزی کشور مصر است.[۲]

طول کانال[ویرایش]

درازای کانال سوئز از پورت سعید در ساحل دریای مدیترانه، تا شهر سوئز در کرانهٔ دریای سرخ ۱۶۳ کیلومتر می‌باشد. در نیمه راه دریاچهٔ المرة کانال را به دو شاخه تقسیم می‌کند. قسمتی از کانال در شمال دریاچهٔ «اَلمُرةَ» واقع می‌باشد و قسمتی در جنوب این دریاچه قرار دارد. «کانال سوئز» میانبری است برای کشتی‌هایی که از اروپا به سوی آسیا روانه می‌شوند. پیش از احداث «کانال سوئز»، کشتی‌ها برای رفتن از اروپا به آسیا، ناچار بودند تا دماغه امید نیک در جنوبی‌ترین بخش قاره آفریقا پیش روند یا اینکه بارهای کشتیها را پس از تخلیه در ساحل دریای مدیترانه، از راه زمینی به شهر سوئز در ساحل دریای سرخ رسانده، و با کشتی دیگری از دریای سرخ به کشورهای آسیایی می‌فرستادند.

تاریخچهٔ کانال سوئز[ویرایش]

در زمان باستان[ویرایش]

«داریوش بزرگ، پادشاه بزرگ هخامنشی هنگامی که می‌خواست بخش‌های باختری و خاوری شاهنشاهی خود را با یک راه آبی به هم بپیوندد، باید به آشکار کردن (کشف) راه‌های آبی ناشناخته دست می‌زد. از این روی به «اسکولاکس کاریایی» اهل کاریاندا، فرمان داد با چند کشتی جنگی پارسی سراسر کرانه‌های دریایی شاهنشاهی را شناسایی کند و در این‌باره گزارش دهد. اسکولاکس از شهر گنداره –در خاور افغانستان امروزی- سفر خود را آغاز کرد. او رود کابل را در مسیرش به سوی خاور تا پیوستن به سند راند و از آن پس بر روی سند، رو به جنوب، خود را به اقیانوس هند رساند. وی با رسیدن به اقیانوس هند، در حالی که به سوی باختر می‌راند، کرانه‌های خلیج فارس تا «بندر کاریایی» در بنیشو (در نزدیکی خرمشهر کنونی) را بررسی کرد. او پس از این، دلیرانه آغاز به دور زدن دریاییِ شبه جزیره عربستان کرد، تا پس از سی ماه به «سوئز» کنونی رسید. اسکولاکس گزارش‌های کار خود را پس از بازگشت از مصر به داریوش بزرگ داد.»[۳]

داریوش بزرگ به دلیل اهمیت راه دریایی میان مصر و ایران دستور ساخت آبراهی میان دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه نیل در اواخر سدهٔ ششم پیش از میلاد داد تا کشتی‌های ایرانی بتوانند به راحتی از آن عبور کنند. سرپرستی ساخت این آبراه را مهندس «ارتاخه» از مهندسان ایرانی عصر هخامنشی به عهده داشت.[۴] با این حال آبراهی که داریوش در آن زمان حفر کرد با آبراه کنونی که به دست «مون فردیناند اوسپس» در سال ۱۸۶۹ میلادی حفر شد، اختلاف‌هایی دارد. چراکه آبراه داریوش بر خلاف آبراه کنونی قدری بالاتر از بوباستیس شروع می‌شد و به نیل و در نهایت به دریای سرخ می‌پیوست، در حالی که آبراه کنونی از پرت سعید آغاز می‌شود و به خلیج سوئز ختم می‌شود.[۴]

داریوش لوحه‌ای سنگی با خطوط میخی پارسی، عیلامی، بابلی و مصری را به یادمان گذاشت:

منم داریوش، شاه شاهان، شاه کشورهایی که تمام نژادها مسکون است. شاه این سرزمین بزرگ تا آن دورها، پسر ویشتاسب هخامنشی… من پارسی هستم و به همراهی پارسیان مصر را گرفتم، امر کردم این کانال را بکنند از «پی‌رو» نیل که از مصر جاری است تا دریایی که از پارس بدان روند. این آبراه کنده شد چنان‌که فرمان دادم و کشتی‌ها از مصر بوسیله این کانال به‌سوی پارس روانه شدند چنان‌که اراده من بود.

یکی از نخستین مجراهای آبراه سوئز در سده نوزدهم میلادی.

در تابستان ۵۱۲ داریوش از کاخ کوروش در پاسارگاد، دیدن کرد. ظاهراً در اینجا ناخدا اسکولاکس که از سوئز آمده بود، گزارش کار خود را از کاوش کرانه‌های دریا به او داد. به این ترتیب پادشاه دریافت که از راه دریا می‌توان از ایران به مصر سفر کرد. در پیش چشم دلش جلوه‌هایی از امکانات بازرگانی جهانی و در نتیجه رونق اقتصادی فرمانروایی پهناورش پدیدار شد که تا آن زمان به فکر کسی خطور نکرده بود، و بدین ترتیب به این فکر افتاد که کانال سوئز را که فرعون نخو (۵۹۵–۶۱۰) آغاز کرده، اما بعد نیمه‌تمام رها کرده بود، به انجام برساند.

«داریوش که پیوستن مصر و کرانه‌های باختری و خاوری دریای سرخ به هند و ایران را در سر می‌پروراند؛ به این اندیشه افتاد که رود نیل را با آبراه‌هایی به دریای سرخ بپیوندد. بنا به گزارش هرودت، پیش از داریوش، فرعون نِخو (۶۱۰–۵۹۵پ. م) و پادشاهان مصری پیش از او در اندیشهٔ پیوستن نیل به دریای سرخ بوده‌اند. اما چون در مسیر راه کوه‌های سنگی وجود داشت که کندن آن‌ها کار آسانی نبود و همچنین آبراهه از میان وادی خشکی می‌گذشت که در آن آب نبود، این کار به پایان نرسید. حتی به روزگار پادشاهی نِخو ۱۲۰ هزار مصری در کار کندن آبراهه کشته شدند.»[۳]

اما حقیقت داستان این کانال ناتمام چه بود؟ داریوش، خشنود از برنامهٔ تازهٔ خود با متخصصان مصری مشغول در پاسارگاد گفتگو کرد، اما نتیجه‌ای نگرفت. از این رو، به طرف تخت جمشید حرکت کرد، یا چنان‌که یک نوشته مصری می‌گوید به «شهری که بیش‌تر از همه جا دوست می‌داشت». در اینجا نیز داریوش معماران و هنرمندان بی‌شمار مصری را که در کار ساخت کاخ او شرکت داشتند، گرد آورد و دربارهٔ وضع کانال ناتمام سوئز پرسید. اما سخنگوی آن‌ها در پاسخ گفت که آن‌ها نه این کانال را دیده‌اند و نه چیزی درباره‌اش شنیده‌اند. از این رو، پادشاه بر آن شد که یک کشتی اکتشافی به دریای سرخ بفرستد، تا محل دقیق کانال نخو و همه مسائل جانبی آن را معلوم کند.

در سال ۵۱۰، ناخدای کشتی اکتشافی‌ای که به دریای سرخ فرستاده شده بود، گزارش خود را دربارهٔ وضعیت کانال ناتمام نخو به او داد. متأسفانه این گزارش به صورت ناقص به ما رسیده‌است. در هر حال در آن سخن از شن بسیار است و ضرورت حفر چاه‌ها برای تهیه آب آشامیدنی. اما مهم این گفته بود که برای به پایان رساندن کانالی که نخو آغاز کرده بود، باید هنوز مسافتی در حدود ۸۴ کیلومتر کنده می‌شد.

«پس از بررسی‌های گوناگون داریوش پی برد که باید ۸۴ کیلومتر دیگر کَنده شود تا آبراه‌هایی که فرمانروایان مصری ساخت آن را آغاز کرده و نتوانسته بودند آن را به پایان ببرند، به دریای سرخ برسد. از سوی دیگر برای مشکل آب آشامیدنی ناگزیر بود چاه‌های گوناگونی پدید بیاورد تا کارگران از تشنگی نمیرند؛ بنابراین داریوش که کار به پایان رساندن آبراهه را با یاری مهندسان ایرانی که از زمان‌های کهن در کار کندن آبراهه و کاریز و چاه و سدبندی مهارت داشتند آسان می‌پنداشت، فرمان داد تا کار دوباره آغاز شود و بر سر راه چاه‌هایی کنده شوند تا آب آشامیدنی برای کارگران بدست آید.»[۳]

پس از آن داریوش فرمان مناسب را برای اجرای این برنامه که در آن روزگاران واقعاً غول‌آسا بود، صادر کرد. داریوش با این کار تنها به اثرات اقتصادی مسرت‌بخش راهی آبی از دریای مدیترانه به دریایی عمان، خلیج فارس و اقیانوس هند فکر نمی‌کرده‌است، بلکه پایان فرخنده این کار اثر شگرفی بر مردم او می‌گذاشت و خاطره لشکرکشی ناموفق علیه سکاها به جنوب روسیه را کمرنگ می‌کرد.

در این کانال دو کشتی با سه ردیف پاروزن می‌توانستند پهلو به پهلوی هم حرکت کنند. در نتیجه عرض آن را می‌توان در حدود ۴۵ متر حساب کرد. اگر عمق کانال را اندکی بیش از سه متر بدانیم، باید برای کندن مسیر ۸۴ کیلومتری کانال، دوازده میلیون متر مکعب خاک برداشته می‌شد!

ساتراپ اریاونده می‌بایستی برای برآوردن دستور داریوش شمار زیادی از کارگران مصری را به کار گرفته باشد. کارگران موفق شدند این کار را ظرف ده سال به پایان برسانند. در سال ۴۹۸ کار نخستین کانال سوئز به پایان رسید. سال بعد داریوش با همه درباریان خود از شوش عازم سومین سفرش به مصر شد، تا با جشن و سرور کانال را افتتاح کند …

«سرانجام این کار بزرگ پس از ده سال به پایان رسید و در سال ۴۹۷ پادشاه با همهٔ درباریان خود از شوش به مصر رفت، تا نخستین آبراههٔ سوئز را گشایش کند. آبراههٔ نام برده شده مانند امروز از دریای مدیترانه آغاز نمی‌شد بلکه از رود نیل و کنار «بوباستیس» در شمال قاهره کنونی آغاز و پس از دور زدن دریاچهٔ بزرگ تلخ در باختر آبراههٔ امروزی به سمت جنوب می‌رفت تا برسد به سوئز و دریای سرخ. این کار بزرگ را داریوش با چهار سنگ نبشته در مسیر آبراهه جاودانه کرد و امروزه سه سنگ نبشتهٔ آن به دست ما رسیده‌است.»[۳]

بنابراین در بهار ۴۹۷ داریوش از شوش به مصر رفت، تا کانال سوئز را افتتاح کند. کانال از نیل و کنار بوباستیس (امروز زقازیق) در شمال قاهره کنونی، و نه مثل امروز از مدیترانه، شروع می‌شد و نخست کانال قدیم نخو را به سوس شرق تعقیب می‌کرد، تا حوالی اسماعیلیه امروز. اما به دریاچه تمساح نمی‌ریخت، بلکه پیش از دریاچه به سمت جنوب شرقی می‌رفت و دریاچه بزرگ تلخ را دور می‌زد و بعد از غرب کانال امروزی به طرف جنوب می‌رفت، تا برسد به سوئز و دریای سرخ. بدین ترتیب کانال داریوش برخلاف کانال کنونی، که از دریاچه تلخ می‌گذرد، ظاهراً فقط آب شیرین نیل را در خود داشت، که کار کشتیرانی را آسان می‌کرد. در آن روزگار از بوباتیس تا سوئز چهار روز طول می‌کشید.

«بدین ترتیب طرح‌های بزرگ داریوش برای پیوستن مرزهای دو امپراتوری به سرانجام رسید؛ و ۲۴ یا ۳۲ کشتی پر از باج مصری به سوی ایران و خلیج فارس حرکت کرد. از این پس فراورده‌ها و کالاهای گوناگون خاور و باختر امپراتوری، افزون بر راه‌هایی که از خشکی می‌گذشت از طریق این راه جدید آبی به سراسر قلمرو پهناور هخامنشی می‌رسید و افزون بر سودهای اقتصادی فراوانی که به شاهنشاهی آن روزگار می‌رسید و یک تجارت جهانی بزرگ را برای نخستین بار در تاریخ باستان پدیدمی‌آورد؛ توانمندی شاه بزرگ را در اداره کردن، بر همهٔ سرزمین‌های شناخته شدهٔ آن روزگار استوارتر می‌ساخت. چرا که پادشاه می‌توانست با سرعت بیشتری نیروهای رزمی (نظامی) خویش را به سراسر امپراتوری بفرستد. داریوش بزرگ افزون بر اینکه در طرح بزرگ خویش به پیروزی رسید، نقش مهمی را نیز در شناساندن راه‌های دریایی تازه برای جهانیان باز کرد. کردار وی از این راه نه تنها زمینه‌هایی را برای آشنایی فرهنگی مردمان آن روزگار پدید آورد بلکه مردمان اروپا را نیز برای نخستین بار با هندیان آشنا کرد.»[۳]

دربارهٔ جزئیات این کار بزرگ از خود داریوش اطلاعات بیش‌تری به دست می‌آوریم. داریوش در بلندی کنار کانال، کاملاً در میدان دید کشتی‌ها، سنگ‌نبشته‌های قائمی با بلندی بیش از سه متر از گرانیت صورتی برپا کرده بود. یک روی این سنگ‌های قائم نبشته‌های میخی فارسی باستان و ایلامی و بابلی داشته و در روی دیگر نبشته‌ای بوده به خط هیروگلیف مصری. امروز فقط بقایای سه سنگ قائم در دست است و چهارمی گم شده‌است و البته ممکن است زمانی شمار این سنگ‌ها بسیار بیش از این بوده باشد.

در متن‌ها میخی بعد از ستایش اهورامزدا و نام و نشان سازندهٔ بنا (داریوش) می‌خوانیم: «داریوش شاه گوید من پارسی هستم. مصر را از پارس گرفتم. این جوی (کانال) را دادم، از رودی به نام نیل که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس می‌رود. پس از آنکه این جوی به همان‌گونه‌ای که فرمان داده بودم کنده شد، کشتی‌ها از مصر از میان این جوی به سوی پارس می‌رفتند. همانگونه که مرا میل و کام بود.» …

داریوش برای افتتاح کانال سوئز شاهزادگان و مقامات بسیاری را فراخوانده بود. جشن یک سال پس از اتمام کار کانال در تابستان ۴۹۷ برگزار شد… می‌توان حدس زد که پس از پایان سخنرانی مراسم افتتاح آبراهه داریوش همراه با ولیعهدش خشایارشا سوار نخستین کشتی اولین کاروان دریایی‌ای شده‌است که در کانال سوئز حرکت کردند. سپس کاروان دریایی‌ای که متشکل از ۲۴ کشتی بود پشت سر کشتی پرچمدار به سوی شرق به حرکت درآمد. احتمالاً داریوش با کشتی سه‌ردیفه خود تا سوئز همراه آن‌ها بوده‌است.

داریوش به هنگام افتتاح کانال سوئز ۵۳ سال سن داشت. در این زمان او باید احساس کرده باشد که در اوج قدرت و توانایی است، چیزی که از نوشته‌های سنگ‌نبشته‌های قائم پیداست.

ساخت کانال[ویرایش]

کانال سوئز در بخش اسماعیلیه در سال ۱۸۶۰

فکر متصل کردن دریای سرخ به دریای مدیترانه از دوران مصر باستان وجود داشت. کانال فعلی سوئز که دو دریای، مدیترانه و «سرخ» را مستقیماً و نه از طریق نیل به یکدیگر مربوط می‌کند، زاییده فکر مهندس فرانسوی فردینان دولسپس است که مذاکراتی را با «سعید پاشا» سومین والی مصر و نواده محمد علی پاشا بنیان‌گذار سلسله محمدعلی در مصر آغاز کرد. برای ساخت این کانال شرکت کانال سوئز تأسیس شد که بیشتر سهام آن متعلق به فرانسویان و بخشی دولت مصر بود. این پروژهٔ عظیم که با هزینهٔ دولت مصر (و حداقل در دوره‌ای) با کار اجباری کشاورزان مصری در سال ۱۸۶۹ به پایان رسید برای ۹۹ سال در اختیار شرکت فرانسوی قرار گرفته و قرار شد دولت مصر کنترلی بر حمل ونقل از آن آبراه نداشته باشد. مراسم افتتاح کانال سوئز به پول آن روز (۱۳۶ سال پیش) نزدیک به یک میلیون جنیه (پوند) انگلیسی خرج برداشت و فرمانروایان بزرگ اروپا مانند «فرانسوا ژوزف» امپراتور اتریش و ولیعهد «پروس» در این مراسم حضور یافتند. هزینهٔ این مراسم کلاً به حساب دولت مصر گذاشته شد. اندکی پس از افتتاح کانال سوئز، در زمان نخست‌وزیری دیزرائیلی، دولت بریتانیا ۴۴ درصد سهام شرکت کانال سوئز را از خدیوی مصر خریداری نمود و بقیه سهام در دست سرمایه‌داران فرانسوی بود؛ لذا خود مصر عملاً هیچگونه بهرهٔ مالی از کانال سوئز نداشت. «دیزرائیلی» حاصل تلاش درخشان خود را در گزارش کوتاه و جاودانه به ملکه ویکتوریا تقدیم کرد و در پایان آن چنین نوشت: «و حالا کانال سوئز مال شماست سرور من» به مرور ایام قروض پر بهرهٔ ناشی از ساخت کانال سوئز موجب آن شد که مستشاران مالی انگلستان در تمامی شؤون اداری مصر دخالت کنند و این زمینه‌ساز تبدیل مصر به مستعمرهٔ بریتانیا تا زمان استقلال شد. در سال ۱۸۸۲ یک مصری وطن‌پرست به نام احمد عرابی پاشا که وزیر جنگ بود، زیر بار دخالت حاکم انگلیسی مصر نرفت و یک شورش مسلحانه تمام عیار سراسر مصر را فرا گرفت. این قیام بعدها سرکوب شد و بعد از دستگیری «عرابی پاشا» انگلستان به اشغال نظامی مصر و سودان پرداخت و این اشغال استعماری ۷۰ سال به طول انجامید و سرانجام با کودتای مصر و عقد قرارداد جدیدی میان مصر و انگلستان به پایان رسید. با آن که در سال ۱۹۵۶ در ماجرای ملی شدن کانال سوئز، می‌رفت که مصر دوباره به اشغال انگلستان و فرانسه درآید اما مقتضیات زمان نقشه انگلستان و فرانسه را نقش برآب کرد و نیروهای سه‌گانه خاک مصر را ترک نمودند.

تندیس فردیناند دی لسبس در بور فؤاد.

برای مصری‌ها نام سوئز از سال ۱۹۵۶ مترادف غرور ملی بوده. در آن سال جمال عبدالناصر کانال را از بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها گرفت. اقدامی که حملهٔ این دو کشور و پس از آن‌ها اسرائیل را در پی داشت. در جنگ‌های اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ هم این آب‌راه نقشی اساسی داشت.

لشکرکشی برای سوئز[ویرایش]

پس از ملی شدن کانال سوئز دولت‌های فرانسه و انگلستان موجودی مصر را در کشورهایشان مسدود کردند. نخست‌وزیر انگلیس و نخست‌وزیر فرانسه درصدد دخالت نظامی در مصر و منطقه کانال شدند. کوشش‌های سیاسی برای قانع کردن دولت مصر به جایی نرسید. دولت‌های فرانسه و انگلستان در ۳۱ ژوئیه ۱۹۵۶ اتباع خود را از مصر خارج کردند. نشست‌های شورای امنیت نیز برای حل قضیه کانال سوئز به جایی نرسید و در این مدت شوروی به رهبری خروشچف در همهٔ نشست‌های شورای امنیت قطعنامه‌های ضد مصر را وتو کرد. در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، اسرائیل با اشاره دولت‌های غربی به صحرای سینا یورش آورد و تا ساحل شرقی کانال پیش رفت. در ۳۰ اکتبر دولت‌های فرانسه و انگلستان به بهانهٔ حفظ امنیت در منطقهٔ کانال اعلام کردند که به مصر حمله نظامی می‌کنند. در اول نوامبر ۱۹۵۶ حملهٔ هوایی فرانسه و انگلستان به مصر انجام شد و نیروی دریایی انگلستان و فرانسه در ساحل مصر نیرو پیاده کرد. این رویداد را در تاریخ معاصر مصر به عدوان الثلاثی (یورش سه گانهٔ اسرائیل، انگلستان و فرانسه) می‌شناسند. در ۴ نوامبر ۱۹۵۶ نیروهای انگلیس دچار تلفات زیادی شدند. در این ماه چرخش سیاسی آمریکا و اولتیماتوم خروشچف به فرانسه و انگلستان مسیر جنگ را دگرگون کرد. آمریکا اعلام کرد که اگر فرانسه و انگلیس عملیات جنگی را متوقف نکنند، دولت ایالات متحده در رابطهٔ خود با آن دولت‌ها تجدیدنظر خواهد کرد. خروشچف رهبر شوروی نیز دولت‌های فرانسه و انگلیس را تهدید به حمله اتمی کرد؛ بنابراین، قطعنامه آتش‌بس و خروج نیروهای اسرائیلی، فرانسوی و انگلیسی با پشتیبانی دولت شوروی در ششم نوامبر در شورای امنیت صادر شد و دولتهای سه‌گانه (انگلیس، فرانسه و اسرائیل) را وادار کرد که خاک مصر را تخلیه کنند.

باز و بسته شدن کانال[ویرایش]

بعد از بحران ۱۹۵۶ که مدتی کانال به خاطر عملیات جنگی بسته شد، کانال سوئز بار دیگر در جریان جنگ شش‌روزهٔ عرب‌ها با اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بر اثر غرق شدن ماشین‌های جنگی در آب‌های کانال برای زمانی دراز بسته شد. تا آن که در زمان ریاست جمهوری سادات، در جریان جنگ رمضان و ساختن پل روی کانال سوئز و گذر کردن نیروهای مصری از آن و نفوذ در صحرای سینا، چون مرکز ثقل عملیات جنگی روی آب‌های کانال سوئز بود، کانال به مدت زیادی بسته شد تا آن که با کمک کشورهای بزرگ و اقدام دولت سادات برای رفت‌وآمد کشتی‌ها، پس از لایروبی و کوشش بسیار برای بیرون کشیدن کشتی‌های غرق شده، این کانال باز شد و تاکنون باز است است و کشتی‌های تا ۱۵۰ هزار تن می‌توانند با دادن حق عبور به دولت مصر از این آبراههٔ مهم جهانی، می‌گذرند. وزارت انرژی ایالات متحدهٔ آمریکا این آبراه را یکی از چند گلوگاه (باتل نک) جغرافیایی جهان دانسته که بر جریان نفت در جهان بسیار اثرگذار است.

منبع درآمد مصر[ویرایش]

کانال سوئز پس از توریسم، دومین منبع درآمد دولت مصر است. دولت مصر بابت عوارضی که از کشتی‌های عبوری از کانال دریافت می‌کند تاکنون میلیاردها دلار عایدی داشته‌است. برای مثال در سال ۲۰۱۲ دولت مصر با عبور ۱۷۲۵۵ کشتی، ۵ میلیارد و ۱۲۹ میلیون دلار (از قرار هر کشتی ۲۹۸۰۰۰ دلار) از این کانال درآمد داشته‌است. به خاطر این بهای کلان بسیاری از کشتی داران گذر از دماغه امید نیک را ترجیح می‌دهند.

ساخت دومین کانال[ویرایش]

عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهوری مصر، کلنگ ساخت دومین کانال سوئز را ماه اوت سال ۲۰۱۴ بر زمین زد. وی وعده داد کانال دوم را یک ساله خواهد ساخت. برنامه این است که علاوه بر ساخت کانال دوم، کرانه‌های این آبراه هم به یک مرکز مهم لجستیک کشتی‌رانی بدل شود. زمانی که کانال دوم راه بیفتد در حقیقت بخش‌هایی از مسیر دو طرفه می‌شود. در نتیجه زمان انتظار و عبور هم کمتر خواهد شد. مقام‌های مصری گفتند کانال دوم ظرفیت آب‌راه موجود را دو برابر می‌کند، و در کمتر از ده سال درآمد کشور را تقریباً سه برابر می‌کند یعنی از ۳٫۵ میلیارد پوند در سال ۲۰۱۴ به ۱۳٫۲ میلیارد پوند در سال ۲۰۲۳. دولت مصر نام این پروژه را «رؤیای بزرگ مصر» گذاشته، چون ظرف هشت روز هزینه ۸٫۵ میلیارد دلاری ساخت آن را تأمین کردند. در زمان ساخت، این کانال تحت نظارت شدید نظامی بوده و عملیات حفاری را واحدهای مهندسی ارتش هدایت می‌کردند.[۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]

Uncategorized

شبه‌جزیره سینا

شبه‌جزیره سینا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از صحرای سینا)

مختصات۲۹°۳۰′ شمالی ۳۳°۵۰′ شرقی

Relief map of the Sinai Peninsula
مساحت 60,000 km 2(23,000 sq mi)
جمعیت ۱٬۴۰۰٬۰۰۰
کشورها  مصر

شبه جزیره سینا (به عربیسیناءشبه‌جزیره‌ای سه‌گوش است که میان دریای مدیترانه (از سوی شمال) و دریای سرخ (از سوی جنوب) قرار گرفته. شبه جزیره سینا بخشی از کشور مصر است.

مساحت آن در حدود ۶۰ هزار کیلومتر مربع است.

تاریخچه[ویرایش]

ساکنان باستانی سینا «مونیتو» نام داشتند و نام باستانی آن مفکات (به معنی کشور فیروزه) بود و مصریانِ باستان این صحرا را به این نام می‌خواندند.

از دوران دودمان یکم مصر یا پیش از آن، مصریان در دو نقطه از صحرای سینا فیروزه استخراج می‌کردند. دو نقطهٔ نامبرده امروزه با نام‌های عربی وادی مغاره و سرابیط الخادم خوانده می‌شوند. استخراج از این کانسارها هزاران سال ادامه داشت.

منابع[ویرایش]

جستارهای وابسته[ویرایش]

Uncategorized

مجموعه اهرام جیزه

مجموعه اهرام جیزه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات۲۹°۵۸′۳۴″ شمالی ۳۱°۰۷′۵۸″ شرقی

مجموعه اهرام جیزه
نمایی از مجموعه اهرام جیزه
نمایی از مجموعه اهرام جیزه
اطلاعات اثر
مکان مصر
نوع فرهنگی
معیار ثبت i, iii, iv
شمارهٔ ثبت ۸۶[۱]
منطقه آفریقا
تاریخچه
تاریخچهٔ ثبت ۱۹۷۹ (جلسه ۳ام) (طی نشست نامشخص)

† منطقهٔ بر پایهٔ دسته‌بندی یونسکو

مجموعه اهرام جیزه نام مجموعه اهرام تاریخی ساخته شده در دوران مصر باستان است که در حاشیه جنوب غربی شهر قاهره کنونی واقع شده‌است. هرم بزرگ جیزه یکی از اهرام در مجموعه اهرام جیزه و تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان به شمار می‌آید.[۲] قدمت اهرام جیزه به دودمان چهارم مصر می‌رسد که نام‌های این اهرام عبارتند از خوفو، خَفرِع و مَنقُرع. که خوفو بزرگترین‌شان و یکی از عجایب هفتگانه است.

مساحت جیزه در حدود ۸ کیلومتر است. علاوه بر سه هرم اصلی، چندین هرم کوچکتر، مجسمهٔ اِسفینکس و کشتی بزرگ مصری متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نیز در منطقه جیزه واقع شده‌است. برخی از پژوهشگران، تاریخ ساخت اهرام را به بیش از ۱۲ هزار سال پیش نسبت می‌دهند که هنوز منبع موثقی در این مورد یافت نشده‌است.

تاریخچه ساخت[ویرایش]

تصویر هرم بزرگ جیزه (هرم خوفو) در قرن ۱۹ میلادی، برای ساخت این هرم ۱۰۰٫۰۰۰ برده و کارگر در مدت ۲۰ سال به کار گرفته شدند.

اهرام جیزه نقطه اوجی در تکامل شیوه معماری مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است که با ساختن مصطبه‌ها، گورهای اولیه مصریان که غالباً آجری یا سنگی بودند، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پیشرفت کرد.[۳]

از سال ۲۶۵۰ تا ۲۳۰۰ قبل از میلاد، ۸۰ هرم در مصر ساخته شد. اولین هرم بزرگ را دومین پادشاه از دودمان سوم فراعنه بنام جوزر بر پا کرد و این سنت تا دودمان هجدهم ادامه یافت. بعد از آن تا بیست و پنجمین دودمان فراعنه دیگر هرمی ساخته نشد.

نقشهٔ مجموعه اهرام جیزه[ویرایش]

Giza pyramid complex (multilingual map).svg
  1. هرم خوفو
  2. هرم خفرع
  3. هرم منقرع
  4. معبد تدفینی خفرع
  5. معبد تدفینی
  6. هرم فرعی
  7. پرستشگاه دره‌ای خفرع
  8. پرستشگاه دره‌ای منقرع
  9. مقبره‌های ملکه هتفرس اول
  10. آرامگاه ملکهٔ خنت‌کاوس اول
  11. اهرام ملکه‌ها
  12. مصطبه‌ها
  13. تندیس ابوالهول
  14. معبد ابوالهول
  15. آرامگاه همیونو
  16. پژوهشکده اهرام جیزه
  17. بلیط‌فروشی
  18. گودال قایق‌ها
  19. جادهٔ جدید
  20. مقبره‌های کنده‌شده در صخره
  21. روستای کارگران
  22. قاهره
  23. روستای نزله‌السمان
  24. گذرگاه سنگ‌فرش تدفینی
  25. معبد سنگ منکور
  26. گورستان جدید
  27. مقبره‌های کنده‌شده در صخره
  28. دیوار حصار
  29. مصطبه و مقبرهٔ کنده‌شده در صخره
  30. گورستان غرب
  31. گورستان شرق
  32. مصطبه و مقبرهٔ کنده‌شده در صخره در منطقهٔ مرکزی

نگارخانه[ویرایش]

Uncategorized

مصر سفلی

مصر سفلی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نقشه مصر علیا و سفلی

مصر سفلی (در عربیالدلتا) شمالی‌ترین بخش مصر است که با ورود نیل به دلتایش آغاز می‌شود و تا دریای مدیترانه امتداد می‌یابد. در زمان حاضر، محدوده آغاز این منطقه حاصلخیز را می‌توان از شهر دهشور، در جنوب قاهره، دانست.

مصر سفلی با نام «تا-مهو» (Ta-Mehu)، به معنای «سرزمین پاپیروسها»، نیز شناخته می‌شد. این سرزمین در گذشته به بیست منطقه کوچکتر با نام خره تقسیم شده بود که نخستین آن‌ها در دهکده‌ای در نزدیکی جنوب قاهره امروزین آغاز می‌شد. به دلیل آنکه مصر سفلی سرزمینی پوشیده با انواع بوته و پوشش گیاهی بود، تقسیم بندی میان خره‌های گوناگون چندین بار دستخوش دگرگونی شد.

به دلیل نزدیکی به مدیترانه، آب و هوای این منطقه ملایم‌تر از آب و هوای مصر علیا است. دمای هوا به ندرت بسیار بالا می‌رود و بارندگی فراوان است.

پایتخت مصر سفلی ممفیس بود. خدای نگهبان این شهر بوتو بود که به شکل مار کبرایی به نمایش در می‌آمد. مصر سفلی توسط تاج کوتاه و قرمز دشرت معرفی می‌شد و از جمله نمادهای آن پاپیروس و زنبور بوده‌اند.

جستارهای وابسته[ویرایش]