اَفغانِستان ( تلفظ راهنما·اطلاعات) کشوری محصور در خشکی در آسیای جنوبی است.[۱۴] این کشور حدفاصل آسیای میانه، آسیای شرقی و آسیای غربی (خاورمیانه) میباشد. همسایگان افغانستان، ایران در غرب، پاکستان در جنوب و شرق، تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال و چین در شمال شرقی هستند. افغانستان دارای ۶۵۲٬۸۶۰ کیلومتر مربع پهناوری، چهل و یکمین کشور وسیع دنیا است و جمعیت آن حدود ۳۹٫۸ میلیون نفر است که آن را در رتبه سی و هفتم کشورهای دنیا قرار میدهد. کابل پایتخت و بزرگترین شهر آن است.
فارسی دری و پشتو زبانهای رسمی این کشور[۱] و اسلام دین رسمی آن است. حدود چهار دهه جنگ، افغانستان را به یکی از کشورهای ناامن و فقیر جهان تبدیل کردهاست. تولید ناخالص ملی سرانه این کشور در سال ۲۰۲۰ بر اساس ارزش اسمی دلار معادل ۵۵۲ دلار آمریکا است و بر اساس برابری قدرت خرید به ۲۴۷۴ دلار میرسد. این کشور در سال ۲۰۱۱ با شاخص توسعه انسانی ۰٫۳۹۸ در رتبه ۱۷۲ جهان قرار گرفتهاست. این کشور در تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۴۶ به عضویت سازمان ملل پذیرفته شد.
منطقهای که امروزه افغانستان نامیدهاند به عنوان بخشی از امپراتوریها در دوران باستان، از نقاط کانونی در جاده ابریشم و مسیرهای مهاجرت انسانها بودهاست. باستانشناسان شواهدی از سکونت انسانها تا بیش از ۵۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بهدست آوردهاند.[۱۵] نخستین تمدن شهری ممکن است در این قلمرو در بین ۳٬۰۰۰ تا ۲٬۰۰۰ سال پیش از میلاد آغاز شده باشد.[۱۶]
این کشور در محل ژئواستراتژیکی مهمی قرارگرفته که آسیای شرقی، آسیای جنوبی، آسیای غربی و آسیای میانه را به هم وصل میکند.[۱۷] از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط مادها و هخامنشیان، سلوکیان، شاهنشاهی موریا، اشکانیان، شاهنشاهی کوشانی، هپتالیان، ساسانیان، دودمان تانگ، صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، چنگیز خان «مغولستان»، کرتیان، تیموریان، صفویه، افشاریه، امپراتوری درانی بودهاست.[۱۵][۱۶][۱۸]
تاریخ سیاسی دولت مدرن افغانستان با سلسلهٔ درانی در سده ۱۸ میلادی آغاز شد. (هوتکیان خود را ایرانی و پادشاه سراسر ایران میدانستند نه بخشی از آن مثلاً خراسان یا افغانستان و…. این دودمان توانست بر صفویان پیروز شود)[۱۹][۲۰][۲۱] پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ توسط تیمورشاه درانی از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده نوزدهم میلادی، افغانستان به یک دولت حائل در «بازی بزرگ» بین امپراتوری بریتانیا و امپراتوری روسیه تبدیل شد.[۲۲] در سال ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی، این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت و استقلال خود را توسط امانالله شاه اعلام نمود.
افغانستان در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی پس از انقلاب ثور، که تأثیر یافته از اتحاد جماهیر شوروی بود، به حکومتی سوسیالیست تبدیل شده و شاهد جنگی طولانی با مجاهدین افغان بود که در طول یک دهه، جان بیش از دو میلیون غیرنظامی را گرفت و باعث آواره شدن بیش از پنج میلیون نفر شد. پس از چند کودتای پیدرپی و پیروزی مجاهدین بر دولت محمد نجیبالله جنگ داخلی افغانستان آغاز شد و وارد دورهای از جنگ میان احزاب مختلف مجاهدین شد. طالبان در میانههای دهه ۱۳۷۰ کنترل بیشتر مناطق افغانستان را به دست گرفتند. اما با یورش ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۰ حکومت را از دست دادند. در دسامبر ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل متحد نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ایساف) را مأمور کمک به حفظ امنیت و دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی کرد.[۲۳] افغانستان در سال ۲۰۲۱ پس از بیست سال جنگ بین حکومت این کشور و طالبان به کنترل کامل گروه طالبان در آمده است.[۲۴]
دولت کنونی افغانستان یک امارت اسلامی متمرکز و ریاستی است که دین اسلام را به عنوان دین رسمی میشناسد. افغانستان به عنوان عضوی از سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اسلامی، گروه ۷۷، سازمان همکاری اقتصادی و جنبش عدم تعهد شناخته میشود. اقتصاد افغانستان در جهان بنابر تخمین صندوق بینالمللی پول برای سال ۲۰۲۰ با تولید ناخالص داخلی ۱۹٬۰۰۶ میلیارد دلار رتبهٔ ۱۱۲ جهان را دارد.[۱۱]
نام
واژه افغانستان از دو بخش «افغان» و «ـستان» تشکیل شدهاست. افغان، نامی است که معمولاً در اشاره به پشتونها استفاده میشود. این واژه به شکل ابگان در سده سوم میلادی توسط شاهنشاهی ساسانی ایران و اوگانا در سده ششم میلادی توسط ستارهشناس هندی واراهمیرا استفاده شدهاست. در نوشتههای سده دهم میلادی به بعد بهطور مکرر به واژه افغان در آثار جغرافیایی اشاره میشود.
سرزمینی که به آن افغانستان گفته میشود قبلاً به نام خراسان و پیش از آن به نام آریانا خوانده میشد.
واژه افغانستان به عنوان نام این کشور قدمت زیادی ندارد و در سال ۱۳۰۲ ه.ش (۱۹۲۳) و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید.[۲۵] واژه افغان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی تازه و به معنی همه افراد شهروند کشور افغانستان بهکار رفت.[۲۶]
تاریخ
کاوش در مکانهای ماقبل تاریخ افغانستان نشان میدهد که انسانها حداقل در ۵۰٬۰۰۰ سال پیش در مناطقی که امروزه آنرا افغانستان مینامیم زندگی میکردند و جوامع کشاورزی در این منطقه از نخستین تمدنها جهان بودهاست. بسیاری بر این باورند که افغانستان از نظر ارزش فعالیتهای تاریخی اولیه مکانهای باستانی خود با مصر مقایسه میشود.[۲۷][۲۸]
اکتشافات باستانشناسی انجام شده در قرن بیستم نشان میدهد که منطقه جغرافیایی افغانستان از طریق فرهنگ و تجارت با همسایگان خود در شرق، غرب و شمال ارتباط تنگاتنگی داشتهاست. وسایل انسانهای اولیه مربوط به دورههای پارینه سنگی، مزولیت، نوسنگی، برنز و آهن در افغانستان یافت شدهاست. اعتقاد بر این است که تمدن شهری از اوایل سالهای ۳۰۰۰ قبل از میلاد آغاز شدهاست و شهر اولیه مندیگک (نزدیک قندهار و در جنوب کشور) مرکز فرهنگ در کنار رود هیرمند بودهاست. یافتههای اخیر نشان داد که تمدن دره سند به سمت افغانستان امروزی نیز گسترش یافتهاست، و تمدن باستان بخشی امروزی پاکستان، افغانستان و هند بودهاست. این تمدن، از شمال غربی پاکستان تا شمال غربی هند و شمال شرق افغانستان گسترش یافتهاست. یک مکان بین دره سند و رودخانه آمو در شمال افغانستان پیدا شدهاست.[۲۹][۳۰]
پیشاتاریخ
اسکلت انسان نِئاندِرتال در طی اواسط دههٔ هفتاد میلادی در درهٔ کور در بدخشان، و همچنین استخوان گیجگاهی بزرگی یافت شدهاند که به عقیدهٔ دانشمندان میبایست متعلق به انسان امروزی با ویژگیهای نئاندرتالی باشد. لوئی دوپری، باستانشناس دانشگاه پنسیلوانیا راجع به کشف درهٔ کور میگوید:
شمال افغانستان شاید منطقهای باشد که هوموساپینسهای امروزی، یا دست کم گونهای از انسان امروزی، از نظر فیزیکی و جسمانی تحول پیدا کرده و شروع به متحول کردن فناوری عصر حجر کردند.
در پناهگاه صخرهای در قَرهکَمَر، در ۱۴ مایلی شمال سمنگان ابزاری متعلق به عصر حجر با قدمتی حدود ۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمدهاند. (نگارهٔ ۱) بیشتر از ۲۰٫۰۰۰ ابزار سنگی بدستآمده از آقکُپرُک (در ولایت بلخ) آنچنان ماهرانه ساخته شدهاند که باستانشناسان اغلب از سازندگان این ابزار در آقکُپرُک به عنوان «میکلآنجلوهای دورهٔ پارینهسنگی فوقانی» یاد میکنند. آثار بدستآمده از آقکُپرُک متعلق به یک دورهٔ فرهنگی است که ۵۰۰۰ سال، از حدود ۲۰٫۰۰۰ تا ۱۵٫۰۰۰ سال پیش طول کشید. در دورهای که هنرمندی ناشناس چهرهٔ یک مرد (یا یک زن؟) بر روی سنگ آهک کوچکی تراشیده – و یکی از نخستین ترسیمهای چهرهٔ انسان ساخت دست است که به ما رسیدهاست. (نگارهٔ ۲)
نگارهٔ ۲: سردیسی از انسان از آقکُپرُک، در ولایت بلخ، شمال افغانستان، پیرامون ۲۰٫۰۰۰ پیش از میلاد – نخستین ترسیم چهرهٔ انسان که تا اکنون در افغانستان کشف شدهاست.
دورهٔ پارینهسنگی زیرین افغانستان ابزارهای مربوط به دورهٔ پارینهسنگی زیرین با قدمت بیش از ۱۰۰ هزار سال پیش در دشت ناوُر در غرب غزنی پیدا شدهاست. این ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه، ساطور، رنده، تیشه و تبر ابزار هستند. این آثار نخستین شواهد بدستآمده از دورهٔ پارینهسنگی زیرین در افغانستان هستند.[۳۱]
دورهٔ پارینهسنگی میانی افغانستان (۳۰٫۰۰۰–۵۰٫۰۰۰ پیش از میلاد): آثار بدستآمده از درهٔ کور (کُر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زیستگاههای انسان را در افغانستان نشان میدهد. طی کاوشهایی در درهٔ کور در سال ۱۹۴۴ توسط لوئی دوپری و همکارانش، ابزارهای موسترین و جمجمهٔ انسان نئاندرتال بهدست آمده که مربوط به دورهٔ میانسنگی بوده و عمر آن را ۳۰ هزار سال پیش تخمین زدهاند.[۳۲] از دیگر پایگاههای باستانشناسی مربوط به این دوره میتوان از درهٔ چخماخ (در ولایت بلخ)، درهٔ دادِل (در ولایت بلخ)، دشت ناوُر (در ولایت غزنی)، غارِ مُردهگوسفند (در ولایت فاریاب)، حَیرَتان (در ولایت سمنگان)، قَرَهکَمَر (در ولایت سمنگان)، کِشم (در ولایت بدخشان)، سَرِ نمک (در ولایت سمنگان) و زَمبوکَن (در ولایت بلخ) نام برد.
دورهٔ پارینهسنگی فوقانی افغانستان (۱۰٫۰۰۰–۱۵٫۰۰۰ پیش از میلاد): آثار بدست آمده از این دوره در آقکُپرُک (در ولایت بلخ)، درهٔ کلان (در ولایت سمنگان)، حَیرَتان (در ولایت سمنگان)، اسلامپنجه (در ولایت جوزجان)، کِلِفت (در ولایت بلخ)، کوکجَر (در ولایت سمنگان)، و سَرِ نمک (در ولایت سمنگان) یافت شدهاند.[۳۳]
دورهٔ فراپارینهسنگی افغانستان (۸٫۰۰۰–۱۰٫۰۰۰ پیش از میلاد) آثار بدست آمده از این دوره در آقکُپرُک (در ولایت بلخ)، باد آسیا؟ (در ولایت بدخشان)، بهارک؟ (در ولایت بدخشان)، برخَنِ زادیان (در ولایت بلخ)، درهٔ کلان (در ولایت سمنگان)، هزارسُم (در ولایت سمنگان)، قَرَهکَمَر (در ولایت سمنگان)، لَنگارکیش؟ (در ولایت بدخشان)، رحمانگُل (در ولایت بدخشان)، سَندوکتی (در ولایت جوزجان)، شاهتپه (در ولایت سمنگان)، سیاهریگان (در ولایت سمنگان)، تاشگُذر (در ولایت فاریاب)، تاشقورغان (در ولایت سمنگان) و اوچتپه (در ولایت بلخ) یافت شدهاند.[۳۳]
دوره نوسنگی (۴۰۰۰–۸۰۰۰ پیش از میلاد) از پایگاههای باستانشناسی مربوط به دورهٔ نوسنگی میتوان از چاشبابا (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ قُل (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ یَلدَش (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ یاسخان (در ولایت جوزجان)، گورزیوان (در ولایت فاریاب)، هزارسُم (در ولایت سمنگان)، جَرقودوق (در ولایت جوزجان)، کَوک (در ولایت جوزجان)، خواجه دوکوه (در ولایت فاریاب)، خواجه دوکوه نو (در ولایت فاریاب)، کیلیفت (در ولایت بلخ)، لَیرو؟ (در ولایت زابل)، قاق (در ولایت فاریاب)، قاقِ نظارآغا (در ولایت فاریاب)، قرهقُل (در ولایت جوزجان)، قَرهتپه (در ولایت سمنگان)، قورقودوق (در ولایت جوزجان)، سَفَروال (در ولایت جوزجان) و سیدآباد (در ولایت جوزجان) نام برد.[۳۳]
زمینهای کشاورزی با قدمتی ۲۰٫۰۰۰–۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد، که در هزار سُم و در کوهپایههای هندوکش یافت شدهاند، این واقعیت را تأیید میکنند که شمال افغانستان یکی از نخستین جایگاههای حیوانات و گیاهان خانگی بودهاست؛
نگارهٔ ۴: سنگ لاجوَرد (لاتین: Lapis lazuli) نوعی سنگ قیمتی آبیرنگ است که تنها در افغانستان یافت میشود[۳۴] ولی از هزاران سال پیش در جهان خواهان زیادی داشتهاست. این سنگ در جواهرات فراعنهٔ مصر باستان، هنر خاور نزدیک باستان و تا هنر رنسانسِ ایتالیا به چشم میخورد. وجود دهها تُن سنگ لاجورد بکارفته در گنجینههای شاهان میانرودان (بینالنهرین) و فراعنهٔ مصر باستان نشاندهندهٔ این واقعیت است که این سنگ قیمتی در آن عصر در اوج مُد بوده و نیاکان باشندگان افغانستان در تجارت و بازرگانی در عصر بُرُنز نقش پویایی داشتند. همچنین ضرورت انتقال این همه سنگ لاجورد از افغانستان به خاور نزدیک و مصر گواه بر موجودیت امکانات و تأسیسات پیشرفتهٔ بین راهی در آن عصر است. سمت چپ، بالا: نمونهای از سنگ لاجوَرد. سمت چپ، پایین: لاجورد بکار رفته در یکی از زیورآلات توتعنخآمون، یکی از فراعنهٔ مقتدر مصر باستان، ۱۳۵۲–۱۳۶۱ پیش از میلاد. سمت راست: لاجوَردِ بکار رفته در «قوچ در یک بیشه»، بدستآمده از مقبرههای شاهی شهر باستانی اور، میانرودان (بینالنهرین) باستان، عراق امروزی، ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پیش از میلاد.
آثار بدست آمده از عصر بُرُنز در افغانستان (۱۵۰۰–۴۰۰۰ پیش از میلاد) در اکرمقلعه (در ولایت هلمند)، علیآباد (در ولایت کُندوز)، آقکُپرُک (در ولایت بلخ)، اَرَنجی (در ولایت جوزجان)، اَیَتانتپه (در ولایت سمنگان)، باد سهغوندَی (در ولایت قندهار)، باغِ پولغوندی (در ولایت قندهار)، بَرَگتوت (در ولایت فراه)، باسیز (در ولایت کُندوز)، بوئینهقره (در ولایت بلخ)، چادُرتپه (در ولایت بلخ)، چارسنگتپه (در ولایت قندهار)، چولِ آبدان (در ولایت کُندوز)، دَم (در ولایت نیمروز)، درهٔ کور (در ولایت بدخشان)، دَشلی ۱ (در ولایت جوزجان)، دشلی ۳ (در ولایت جوزجان)، دشلی شرقی (در ولایت جوزجان)، دشلی جنوبی (در ولایت جوزجان)، تپهٔ دِهمُراسی (در ولایت قندهار)، ده نو (در ولایت سمنگان)، فرخآباد (در ولایت بلخ)، گردانریگ (در ولایت نیمروز)، هیردایتپه (در ولایت فاریاب)، قندهار، خوشبای (در ولایت تخار)، خوشتپه (تپه فُلول) (در ولایت بغلان)، کهنه قلعه طالقان (در ولایت تخار)، لَیرو (در ولایت زابل)، مُندیگَک (در ولایت قندهار)، مُندیحصار (در ولایت قندهار)، قونسای (در ولایت کُندوز)، قورغانتپه (در ولایت تخار)، سعید قلعهتپه (در ولایت قندهار)، سسماق (در ولایت تخار)، شهر صفا (در ولایت زابل)، شیرآباد (در ولایت سمنگان)، شورتوغَی (در ولایت تخار)، سیاهریگان (در ولایت سمنگان)، اِسپیروَن (در ولایت قندهار)، تیکَر (در ولایت فاریاب) و اورتهبُز (در ولایت تخار) یافت شدهاند.[۳۳]
تاریخ باستان
آریاییان
حول و حوش این دوره، تمدن آمو (BMAC) در آسیای میانه (شمال افغانستان، جنوب ترکمنستان، جنوب ازبکستان)، بدنباله فروپاشی عصر برنز، سقوط میکند، و دو قوم بزرگ ایرانی مادها و پارسها بهطور ناگهانی در سنگنوشتههای میخی میانرودان (بینالنهرین) ظهور میکنند. از این دو قوم، مادها قوم مهمتر و بزرگتر بودند. نخستین شواهد نوشتهشده از شاهنشاهی ماد از هرودوت (Herodotus) به جای مانده، که وی از قومی در میانرودان در حدود ۸۳۶ پیش از میلاد یاد کرده که به شَلمانِسِر سوم، پادشاه آشوری خراج میدادند. آنها خود را آریایی (یونانی: Areoi، لاتین: Arii) مینامیدند، و دیگران آنها را ماد (“باشندگان سرزمین ماد، سرزمینی در شمالغربی ایران امروزی”) میخواندند.
هلین سانسیسی-ویردنبورگ (Heleen Sancisi-Weerdenburg)، تاریخدان هلندی و متخصص در تاریخ یونان باستان و هخامنشیان، عقیده دارد که هیچ سند واقعی مبنی بر حتی وجود امپراتوری ماد موجود نبوده و ماد یک ساختار حکومتی متزلزل بودهاست.[۳۵]
هخامنشیان
از میان این ساتراپیها، باختریش و هَرَهُوَتیش ساتراپیهای اصلی را تشکیل میدادند و ساتراپ باختریش بایست یک مقام مهم بوده باشد. ظاهراً تعداد زیاد آنها پسران شاه یا جانشینانشان مثیشته|mathišta بودهاست. بگفتهٔ هرودوت، تاریخنگار یونانی، در نبردهای سالامیس و ترموپیل بین سپاهیان هخامنشی و یونانی، در سپاهیان ایرانیان علاوه بر پارسیها و مادها، باختریها، هرویها، گنداریها و سکاها نیز شرکت داشتهاند.
از مزایای فرمانروایی هخامنشیان بر افغانستان احداث جادهٔ شاهی است، یک راه تجاری که از تخت جمشید (پارسه یا پرسپولیس) بسوی شرق، از طریق هرات تا قندهار (که در سال ۵۰۰ پیش از میلاد جای مُندیگک را گرفته بود) و آنطرفتر بسوی شرق و از طریق گذرگاه خیبر بسوی هند کشیده شده بود. این جادهٔ شاهی یکی از مجموعه جادههایی را شکل میداد که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
آیین زرتشت و دوران یونانی
زرتشت در سده ششم پیش از میلاد در میان قبایل آرین (آریایی)ها ظهور کرد و دین زرتشتی را بین سالهای ۱۸۰۰ الی ۸۰۰ قبل از میلاد در افغانستان فعلی معرفی نمود، زرتشت در بلخ میزیست و آنجا درگذشت.[۳۶] اما در اواسط قرن ۶ قبل از میلاد، هخامنشیان مادها را سرنگون کردند و اراکوزیا (قندهار)، آریا (هرات) و باختر (بلخ) را به قلمرو شان گنجانیدند. در کتیبه ای بر روی سنگ مزار داریوش اول پارسی از دره کابل در فهرست ۲۹ کشوری که وی فتح کرده بود نام برده شدهاست.[۳۷]
ارگ هرات (قلعهٔ اختیارالدین). اگرچه ساخت این ارگ در سال ۱۳۰۵ میلادی صورت گرفته، اما مسکنگزینی در اینجا به دوران باستان برمیگردد، قرنها پیش از رسیدن اسکندر مقدونی، که گفته میشود دژ او هم در زیر این پُشته آرامیدهاست.[۳۸]
اسکندر بزرگ و نیروهای مقدونی وی در سال ۳۳۰ قبل از میلاد پس از شکست دادن داریوش سوم در نبرد گوگاملا وارد افغانستان شدند. پس از اشغال افغانستان اسکندر به ماورالنهر و هند رفته و شهرهای مانند اسکندریه اکسوس (آی خانم) و اسکندریه اراکوزیا (قندهار) را تأسیس نمود. آنچه که حائز اهمیت است شهرهایی است که در هنگام لشکرکشی او به ثبت رسیدهاست، مانند شهر آریا (هرات) فراده (فراه) دراپسکه (بغلان یا قندوز) زریسپه (بلخ) که وجود این شهرها ثابت میسازد باشندگان افغانستان باستان به مرحله شهرنشینی رسیده بوده علاوه بر طبقات زارع و مالدار، بازرگانان و اهل فن هم در شهرهای آن میزیستند.[۳۹]
از جمله اقدامات مهم و اساسی اسکندر در کشورهای تحت استیلا و تسلط خود شهرسازی بود، و در دوران کشورگشای او در افغانستان هفت شهر بدست وی یا جانشینانش تهدابگذاری شده که به نام اسکندریه معروف هستند. اسکندریه آریانا (Alexandria of Ariana) یکی از این شهرهاست که همان هرات امروزی است.
گستره امپراتوری سلوکیان حدود ۳۲۳ الی ۶۰ قبل از میلاد
بعد از مرگ اسکندر قلمرو اش بین فرماندهانش تقسیم گردیده و افغانستان به سلوکوس نیکاتور رسید. در این اثنا چندراگوپتا مؤسس مؤریاییها مناطق جنوب هندوکش افغانستان را تصرف نموده و جانشینانش مثل آشوکا دین بودایی را به کشور آنجا عرضه داشتند. اما بعداً بخاطر دور بودن پایتخت سلوکیدها که در انطاکیه ترکیه قرار داشت دولت یونانی بلخ جانشین امپراتوری سلوکی در منطقه گردید که منجر به رونق مجدد فرهنگ یونانی توسط یونانیها و باختریها شد. موریائیها که منطقه جنوب هندوکش را کنترل میکردند در سال ۱۸۵ قبل از میلاد و ۶۰ سال پس از پایان حکومت آشوکا آغاز شد، آنها زیر ضربات قبایل خانه بدوش سکایی سرنگون شدند.[۴۰] سکاییها که کلمه مناطق سجستان یا سیستان از نامشان پیداست بس از گشودن افغانستان به هند شمالی حمله برده و آنجا حکمرانی نمودند. اما سکاییها نیز بزودی زیر فشار حملات پارتها از هم پاشیدند و جایشان را به دولت جدید پارتیان سپردند[۴۲]
این سرستون کُرینتی یکی از چندین سرستونهایی است که در آیخانم (احتمالاً همان شهر باستانی اسکندریه بر روی آمودریا/Alexandria on the Oxus، و بعدها اوکراتیدیه/Eucratidia) یافت شدهاند، سدهٔ دوم ق.م. موزیم ملی افغانستان در کابل.
|
|
|
|
|
سکاها و پارتها با وجود آنکه اقوام جسوری بودند ام به دانش و فرهنگ کمتر توجه داشتند و اثر مهمی از این زمینه از خود بجا نگذاشتند؛ در حالی که موج بعدی حملات شمالی که معروف به قبایل یوچه بودند و امپراتوری کوشانی را اساس گذاشتند، نقش مهمی در بلند سطح دانش و اقتصاد افغانستان انجام دادند.[۴۳]
آیین هندو و دوران بودایی
سرزمینهای باستانی باختر (Bactria) و هریوه (Aria) افغانستان در این نقشه که موقعیت افغانستان امروزی را در جاده ابریشم نشان میدهند. این کشور بهدلیل قرارگرفتن در مسیر شاهراه جاده ابریشم محل پیوندگاه فرهنگها و تمدنهای بزرگ جهان بودهاست.
جاده ابریشم در قرن اول پیش از میلاد مسیح پدیدار شد و افغانستان با تجارت رونق گرفت و مسیرهای آن به چین، هند، ایران و شمال به شهرهای بخارا، سمرقند و خیوه در ازبکستان کنونی رسید.[۴۴] در این مرکز، کالاهای مانند ابریشم چینی، نقره ایرانی و طلای رومی مبادله میشدند، در حالی که منطقه افغانستان کنونی استخراج و تجارت سنگهای لاجورد را انجام میداد[۴۵] که عمدتاً از منطقه بدخشان بود.
در اواسط الی اواخر قرن اول میلادی، امپراتوری گسترده کوشانیها، که در افغانستان قرار داشت و مرکز آن بگرام بود به حامی بزرگ فرهنگ بودایی بدل شد و بودایی را در سراسر منطقه رونق بخشید. کوشانیها در قرن ۳ میلادی توسط ساسانیان سرنگون شدند، هرچند آنها اقتدار شان در منطقه حاکم بود و در بعضی مناطقی از منطقه حکومت میکردند. پس از کیداریها یا کوشانیهای کوچک، هفتالیها جایگزین آنها شدند. گوک ترکها در قرن ۷ جایگزین آنها شد. گوک ترکهای بودایی کابل قبل از اینکه صفاریان در سال ۸۷۰ منطقه را تسخیر کنند، با یک سلسله هندو شاهی جایگزین شد، این سلسله هندو کابل شاهیان نامیده میشد.[۴۶] بیشتر مناطق شمال شرقی و جنوبی کشور تحت سلطه فرهنگ بودایی بود. پیکرههای یونانی-بودایی گنداره گرفته تا نگارههای دیواری مغارههای بامیان دستاوردهای این تمدن است.[۴۷][۴۸]
|
|
غلافی برای سه خنجر، طلاتپه، گور چهارم، رُبع دوم از سدهٔ نخست میلادی، برنز، طلا، فیروزه (درون غلاف خنجری آهنی با دستهای از عاج قرار گرفتهاست. بر روی غلاف نگارهٔ دو جاندار افسانوی در حال نبرد، که یکی در حال بلعیدن دیگری است دیده میشود. جاندار حملهبرنده اژدهای بالداری با تاج موجدار، دندانهای قوی و شاخهای آهو که شاخه شاخه شدهاند است و در سر هر شاخه فیروزه کار شدهاست. این احتمالاً اشارهای است به آهو و گوزن، یکی از نگارهای افسانوی کوچنشینان، که هنر اِستِپها، از سایبریا تا دانوب را در ذهن تداعی میکند. دو سر قوچ در دو گوشهٔ پایین غلاف نیز دیده میشوند. ردیفی از قلب که با فیروزه گوهرنشان شدهاند در پیرامون غلاف مشاهده میشود. در موازای این ردیف قلبها، نوارهای از چهارگوشههایی-که برخی از آنها شبدر چهاربرگ که بهشکل قلب هستند و با فیروزه کار شدهاند-و نشان سواستیکا، با خمیر شیشهای رنگآمیزیشده که به احتمال زیاد میبایست اصل آن آبیرنگ بوده باشد-قرار دارد)، موزیم ملی افغانستان در کابل.[۴۹]
|
|
|
دین اسلام و سده میانه
مسیر لشکرکشیهای سلطان محمود
مسلمانان عرب اسلام را در سال ۶۴۲ م به هرات و زرنج آوردند و گسترش آن به سمت شرق را آغاز کردند. برخی از ساکنان بومی که با اسلام روبرو میشدند آن را میپذیرفتند در حالی که برخی دیگر شورش کردند. قبل از معرفی اسلام، مردم این منطقه بیشتر بودایی و زرتشتی بودند، اما پرستش کنندگان سوریا و نانا، یهودیان و دیگران نیز در آنجا بودند. اولین بار مناطق زنبیلها و کابل شاهیان در سال ۸۷۰ میلادی توسط مسلمانان صفاری زرنج فتح شدند. بعداً سامانیان نفوذ اسلامی خود را در جنوب هندوکش گسترش دادند. گزارش شدهاست که مسلمانان و غیرمسلمانان قبل از به قدرت رسیدن غزنویان در قرن دهم، هنوز هم در کنار یکدیگر در کابل زندگی میکردند.[۵۰][۵۱][۵۲]
در قرن یازدهم، محمود غزنوی حاکمان هندوی باقیمانده را شکست داد و بهطور مؤثر این منطقه وسیع را به استثنای کافرستان اسلامی کرد.[۵۳] محمود غزنی را به یک شهر مهم تبدیل کرد و از روشنفکرانی مانند مورخ ابو ریحان البیرونی و فردوسی شاعر حمایت میکرد.[۵۴] سلسله غزنوی توسط غوریان که دستاوردهای معماری آنها شامل مناره دور افتاده جم بود، سرنگون شد. غوریان قبل از خاندان خوارزمیان در سال ۱۲۱۵ کمتر از یک قرن افغانستان را کنترل کردند.
مسجد کبود در مزار شریف که در قرن پانزدهم ساخته شدهاست.
در سال ۱۲۱۹ پس از میلاد، چنگیز خان و ارتش مغول وی بر منطقه غلبه کردند. گفته میشود که نیروهای وی شهرهای خوارزمیان هرات، بلخ و همچنین بامیان را نابود کردهاند. ویرانیهای ناشی از مغولها بسیاری از مردم محلی را مجبور به بازگشت به یک جامعه روستایی ارضی کرد.[۵۵] حکومت مغول و ایلخانان در شمال غربی منطقه ادامه داشت در حالی که خاندان خلجی مناطق قبیله ای افغانستان را در جنوب هندوکش تا زمان حمله تیمور اداره میکردند. تیمور امپراتوری تیموریان را در سال ۱۳۷۰ تأسیس کرد. تحت حکومت شاهرخ شهر هرات به عنوان نقطه کانونی رنسانس تیموری در شرق، که شکوه آن برابر با فلورانس رنسانس ایتالیا در غرب بود مطابقت داشت.[۵۶][۵۷]
در اوایل قرن شانزدهم، بابر از فرغانه وارد شد و کابل را از خاندان ارغون گرفت. بین قرن شانزدهم و هجدهم، خاندان ازبک بخارا، صفویان ایران و مغولان هند بر مناطقی این سرزمین حاکم بودند. در دوره قرون وسطایی، منطقه شمال غربی افغانستان با نام منطقه ای خراسان خوانده میشد. دو مرکز از چهار مرکز خراسان (هرات و بلخ) اکنون در افغانستان واقع شدهاند، در حالی که مناطق قندهار، زابلستان، غزنی، کابلستان و افغانستان مرز بین خراسان و هندوستان را تشکیل داده بودند. با این حال، تا قرن نوزدهم اصطلاح خراسان معمولاً در بین بومیان برای توصیف کشورشان به کار میرفت، سر جورج الفینستون با تعجب نوشت که کشوری که در خارج از آن به آن «افغانستان» میگویند توسط ساکنان خود «خراسان» خوانده میشود.[۵۸][۵۹][۶۰][۶۱]
تشکیل افغانستان مستقل
نگارهٔ از احمد شاه درانی ۱۷۵۷
هوتکیان
گستره امپراتوری هوتکیان در زمان شاه محمود هوتکی
آغاز تاریخ سیاسی افغانستان مدرن را با تأسیس سلسله هوتکیان در ابتدای سده هجدهم میلادی که در نتیجه خیزش قبایل پشتون (که به عنوان اوغان یا افغان نیز شناخته میشوند) اشتباه نگیرید. زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی، سلسله هوتکیان با سرپرستی میرویس خان هوتک حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند آنان خود را پادشاه ایران میدانستند و به همین منظور به اصفهان پایتخت سلسله صفوی حمله کرده و به حکومت شان بر بخش بزرگی از ایران پایان دادند. هوتکیان که دودمانی از قوم پشتون بودند توانستند ایران را یکپارچه کنند اما با خیزش نادرشاه افشار حکومت هوتکیان بر بخش بزرگی از ایران پایان یافت.
درانیان
احمدشاه ابدالی، در سال ۱۷۴۷ میلادی امپراتوری درانی را تأسیس کرده همانند سلطان محمود غزنوی و سلطان غیاثالدین غوری شروع به آغاز فتوحات بسوی هندوستان نمود.[۶۲]
دانشنامهٔ بریتانیکا، که یکی از معتبرترین منابع بهزبان انگلیسی بهشمار میرود، شاهنشاهی احمدشاه درانی را آخرین امپراتوری افغان خواندهاست. این دانشنامه میافزاید که شاهنشاهی احمدشاه درانی پس از امپراتوری عثمانی، دومین امپراتوری جهان اسلام در نیمهٔ دوم قرن هجده بود که حدود قلمرو آن را از مشهد تا دهلی و از آمودریا تا دریای عرب دربر میگرفت.[۶۳]
الفنستون، محقق نامور انگلیسی، که از احمد شاه درانی به عنوان مؤسس افغانستان معاصر یاد کردهاست، مینویسد: «احمدشاه خردمندانه، اساس یک امپراتوری بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب خراسان تا سرهند و از آمو تا دریای هند گسترش داشت و این همه را یا با انعقاد پیمان بهدست آورده بود یا عملاً (با زور شمشیر) تصرف کرده بود».[۶۴]
همو میافزاید: «بهراستی اگر شاهی در آسیا سزاوار احترام ملت خویش باشد، جز احمدشاه کس دیگری نیست».[۶۵]
از سال ۱۱۶۰ هجری قمری (۱۷۴۷ میلادی به بعد حکومت مستقل افغانستان را همواره دو خانواده از طایفه ابدالی در دست داشتهاند. از سال ۱۱۶۰هجری قمری (۱۷۴۷ میلادی) تا ۱۲۵۱ هجری قمری (۱۸۳۵ میلادی) تاج و تخت این کشور در دست سدوزاییها بود؛ و از آن پس به خانواده محمدزایی که از همان طایفه بودند تعلق گرفت.
احمدخان سدوزایی دست به یکپارچه ساختن مملکت زد، کابل را تصرف نمود. همهٔ سرزمینهای واقع در غرب رود سند را، از کشمیر تا دریای عمان، با پذیرفتن انواع مشکلات از دست مغولان هند باز پس گرفت. احمدشاه (احمدخان سدوزایی) ملقب به احمدشاه بابا ۱۲ مرتبه بر هند لشکر کشید در سال ۱۱۷۰ هجری قمری (۱۷۵۶ میلادی) دهلی را تصرف کرد و خزانهای خود را با ثروت سرشار که از آنجا غنیمت گرفته بود انباشت. بعد از مرگ احمدشاه در سال ۱۱۸۷ هجری قمری (۱۷۷۳ میلادی) تا چهل وپنج سال بعد همچنان رقابت و کشمکش و دسیسه چینی در میان مدعیان حکومت در طایفهٔ سدوزایی ادامه یافت؛ این وضع باعث از هم گسیختگی خاندان حاکم گشت و چیزی نمانده بود که افغانستان را نیز از هم بپاشد.
پسر دوم و جانشین احمدشاه، یعنی تیمورشاه، پایتخت خود را از قندهار به کابل انتقال داد و مدت بیست سال از (۱۱۸۷ هجری قمری (۱۷۷۳ میلادی)-۱۲۰۸ هجری قمری(۱۷۹۳ میلادی)) بر قلمرو وسیع اما نا مطمئن حکم میراند. تیمور شاه بیست و سه پسر داشت اما نتوانست برای خویش جانشین تعین کند. طی بیست و پنج سال شاهزادگان سدوزایی مشغول توطئه و تحریک برای دست یافتن به حکومت کابل بودند و قلمرو این حکومت هم به مرور زمان از هم میپاشید. در این مدت از میان پسران تیمور شاه، سه برادر هر کدام برای چند صباحی و یکی از ایشان دو بار به حکومت رسیدند، و هریک از ایشان نیز بزودی قربانی توطئههای خانوادگی گردیدند. بعد از اینکه این برادران رئیس طایفهای محمدزایی به قتل رساندند و پسر بزرگ وی فتح محمدخان (وزیر فتح خان) را کور کردند، کاسهای صبر محمدزاییها لبریز شد. این طایفه علم طغیان علیه سدوزاییها را بلند کرد، و در سال ۱۲۳۳ هجری قمری (۱۸۱۸ میلادی) دوست محمدخان، جوانترین پسر رئیس طایفه محمد زایی، حاکم سدوزایی را در حوالی کابل شکست داد.
بارکزاییها
در اوایل قرن نوزدهم، امپراتوری افغانستان در معرض تهدید قاجاریان ایران در غرب و امپراتوری سیک در شرق قرار داشت. وزیر فتح خان، رهبر قبیله بارکزی نیز ۲۱ نفر از برادران خود را در مقامهای بالای حکومتی در سراسر امپراتوری درانی منصوب نموده بود. پس از کشته شدن فتح خان توسط شاه، برادران وزیر فتح خان به هدف خونخواهی برادر قیام کردند تا اینکه دوست محمد خان که برادر فتح خان بو در سال ۱۸۲۳ خود را امیر کرد.[۶۶]
دراین روزها از قلمرو وسیع سدوزایی چیز چندانی باقی نمانده بود. بلخ دعوی استقلال میکرد، مرو و کوشک به تصرف روسیه تزاری درآمده بودند، رانجیت سینگه والی ایالت پنجاب نیز اعلان حکومت نمود. انگلیسها بر بلوچستان دست انداخته بودند و سند نیز در مقابل حکومت افغانها تمکین نمیکرد.
دوست محمدخان در چنین شرایط بحرانی به سال ۱۲۵۰ هجری قمری (۱۸۳۵ میلادی) خود را امیر افغانستان خواند. دوست محمد از انگلیسها که عملاً از سیکها حمایت میکردند تقاضا نمود تا بر سر مسئله پنجاب میان ایشان میانجیگری نمایند و در ضمن به انگلیس قول داد که افغانها مانع پیشروی روسها از شمال به جانب جنوب شوند. دوست محمد خان وقتی زمام امور را در دست گرفت که دو امپراتوری بزرگ روسیه و انگلیس سرگرم پیشرویها و توسعهٔ قلمرو خویش بودند. افغانستان به صورت مانع و حد فاصل طبیعی و کوهستانی در میان این دو امپراتوری، به مهرهای پیادهای در رقابت شطرنج وار این قدرتهای بزرگ قرن ۱۹ و دست آخر به سپری برای جلوگیری از تصادم آن دو، بدل شد.
جنگ اول افغان و انگلیس
جنگجویان قبایلی افغان در ۱۸۴۱ که توسط افسر بریتانیایی جیمز رتری نقاشی شدهاست.
زمینه
در اواخر سده نوزدهم میلادی، افغانستان به یک دولت حائل در «بازی بزرگ» بین امپراتوریهای بریتانیا و روسیه تبدیل شد.[۲۲].
در خلال این مدت پنجاب و کشمیر توس رنجیت سینگ، که در مارس ۱۸۲۳ به خیبر پختونخوا حمله کرد و شهر پیشاور را در جنگ نوشرا تصرف کرد، از دست رفتند.[۶۷] در سال ۱۸۳۷، در جریان نبرد جمرود در مجاورت گردنه خیبر، وزیر اکبر خان و ارتش افغانستان نتوانستند قلعه جمرود را از ارتش سیکها تصرف کنند، اما فرمانده سیک هاری سینگ نالوا را به قتل رساندند و به این ترتیب جنگهای افغان و سیک پایان یافت. در این زمان انگلیسیها از شرق در حال پیشروی بودند و اولین درگیری بزرگ در جریان بازی بزرگ آغاز شده بود.[۶۸]
وقتی دوست محمد در مبارزه با سیکها از انگلیس کمک خواست آنها حاضر نشدند که به وی کمک کنند، چه که آنها آخرین حملات دوران احمدشاه بر هند را هنوز بخاطر داشتند و بخود اجازه نمیدادند تا افغانها این مردمان کوهنشین و دیرآشنا و حادثه جو را تهدیدی برای سلطهای خود بر هند ندانند. همین احساس خطر بالاخره باعث شد که دوست محمدخان دو سال بعد از حکومت افغانستان کنار رود. وقتی دوست محمدخان از انگلیس استمداد کرد که هرات نیز در محاصرهٔ ایران بود. انگلیسها از پیشروی ایران و پیشروی روسیه در آسیای مرکزی بیشتر احساس خطر کردند. وقتی انگلیسها به درخواست امیر دوست محمد جواب منفی دادند، وی نیز ناگزیر دست به دامان تزار روس زد. در این وقت انگلیس خطر را بسیار جدی تلقی نموده اعلان نمود که برای حفظ هند بریتانوی در مقابل دست درازیهای روسیه ضرورت میداند تا در کابل یک حکومت دوست انگلیس باشد، در این وقت شاه شجاع، شاهزاده مخلوع و بی تخت و تاج سدوزایی اعلان کرد که هرگاه انگلیسها در رسیدن به حکومت کابل به وی کمک کنند، او حاضر است که پیشاور را به سیکها واگذارد.
تا این هنگام ایرانیها هرات تخلیه کرده بودند، اما با این حال انگلیسها افغانستان را باید بدست میآوردند، و بدین ترتیب نخستین جنگ انگلیس و افغانستان (۱۲۵۴ هجری قمری (۱۸۳۸ میلادی) – ۱۲۵۸ هجری قمری (۱۸۴۲ میلادی)) آغاز میشود.
حمله
در سال ۱۸۲۳، انگلیس به افغانستان لشکر کشید، دوست محمد خان برای مساعدت از روسها ابتدا به بخارا رفت اما در عدم همکاری آنان وی به افغانستان بازگشته خود را تسلیم انگلیسها نمود، انگلیسها هم وی را به هندوستان تبعید کرد و حاکم قبلی، شاه شجاع را جایگزین او کرد.[۶۹][۷۰] به دنبال یک قیام سازماندهی شده توسط وزیر اکبر خان در سال ۱۸۴۲، نیروهای کبیر انگلیس و هند در حال عقبنشینی از کابل به جلالآباد به فرماندهی الفینستون کاملاً نابود شدند.
نتیجه
افغانها نبرد اول شان با انگلیس را پیروز شده کشورشان را بازپس گرفتند، انگلیسیها دوست محمد خان را دوباره به قدرت نشانده و نیروهای نظامی خود را از افغانستان بیرون کشیدند.
دومین نبرد افغان و انگلیس
زمینه
در سال ۱۸۴۷، جنگ دوم انگلیس و افغانستان به دلیل بهبود روابط امیر شیر علی خان با روسیه آغاز گردید.
حمله
وقتی انگلیسها از طرف جنوب، افغانستان را اشغال کردند، امیرشیرعلیخان از روسها استمداد کرد، ولی پاسخی نیافت و ناگزیر اداره امور را به فرزندش یعقوب خان سپرد و خود به امید جلب کمک رهسپار شمال گشت، روسها تنها کمکی که به وی کردند این بود که توصیه نمودند به پایتختش برگردد و با انگلیسها از در صلح درآید. امیر شیرعلی ناامید، افسرده و در هم شکسته در مزارشریف چشم از جهان فروبست.
نتیجه
بریتانیایها پیروز شدند و انگلیس به عنوان بخشی از معاهده گندمک سال ۱۸۷۹ کنترل روابط خارجی افغانستان را بدست آورد. در سال ۱۸۹۳، مورتیمر دیورند امیر عبدالرحمن خان را مجبور ساخت تا یک توافقنامه جنجالی را که بیش از ۵۰٪ خاک افغانستان را به انگلیس واگذار میکرد، امضا کند که در آن قومیتهای پشتون و بلوچ توسط خط دیورند تقسیم شده باشند. این یک شکاف سیاسی استاندارد در زمان حاکمیت بریتانیا بود که موجب تیره شدن روابط، به ویژه با کشور جدید بعدی پاکستان با افغانستان گردیدید. آنها عبدالرحمن خان را جایگزین ایوب خان که قهرمان جنگ دوم افغان و انگلیس (نبرد میوند) بود، کردند تا در افغانستان حکومت نماید.
افغانستان مدرن
عبدالرحمن خان
عبدالرحمان که ۶۳٪ نفوس هزارهها را قتلوعام کرد.
عبدالرحمنخان که دست نشانده انگلیس بود از سوی آنها تماماً اکمالات میشد تا وحدت افغانستان را حفظ کند و به عنوان کشور قدرتمند سر راه روسیه تزاری باشد؛ بنا براین وی تمام قبایل افغانستان را سرکوب و مطیع خود ساخت.
هزاره جات منطقه وسیع شیعه نشین افغانستان و کافرستان منطقه بتپرست امپراتوری از نظر سیاسی مستقل بودند تا اینکه در سال ۱۸۹۱–۱۸۹۶ توسط عبدالرحمن خان فتح شدند. وی به خاطر ترفندها و روشهای بی رحمانه خود در سرکوب قبایل به «امیر آهنین» معروف بود.[۷۱] امیر آهنین خطوط ریلی و تلگرافی که از امپراتوریهای روسیه و انگلیس میآمد را «اسبهای تروا» میدانست و از توسعه راهآهن در افغانستان جلوگیری میکرد.[۷۲] وی در سال ۱۹۰۱ در بستر مریضی درگذشت و پسرش حبیبالله خان جانشین وی شد.
حبیبالله خان
در خلال جنگ جهانی اول، وقتی افغانستان بیطرف بود، حبیبالله خان توسط مقامات قدرتهای محور، نیدر مایر هنریگ نماینده اعزامی آلمان را ملاقات کرد تا استقلال کامل خود را از انگلستان اعلام کرده، به نیروهای محور پیوسته و به هند بریتانیایی حمله کند، به عنوان بخشی از توطئه هندو-آلمان، تلاشهای آنها برای آوردن افغانستان به قدرتهای محور با شکست روبرو شد، اما باعث نارضایتی مردم به دلیل حفظ بیطرفی در برابر انگلیس شده و تشکیل جنبش مشروطه خواهی کشور گردید. حبیبالله خان در طی یک سفر به قصد شکار و تفریح به ولایت لغمان، در سال ۱۹۱۹ توسط مشروطه خواهان ترور شد و امانالله خان پسرش قدرت را به دست گرفت. امانالله خان که یکی از حامیان سرسخت لشکرکشیهای ۱۹۱۵–۱۹۱۶ نیروهای محور بود، جنگ سوم افغان و انگلیس را برانگیخت و از طریق خیبر به هند انگلیسی حمله برد.[۷۳]
جنگ سوم افغان و انگلیس
شاه امانالله خان که در سال ۱۹۱۹ به امپراتوری هند بریتانیایی حمله کرد و استقلال کامل افغانستان را بدست آورد.
موضوع استقلال افغانستان و جنگ سوم افغان-انگلیس از سوی بریتانیا کماهمیت و خیلی کوچک جلوه داده شد، با وجودی که جنگ سوم افغان-انگلیس از جمله جنگهای بزرگ بهشمار میرود که دران بیش از ۱۶ میلیون پوند خسارات مالی به کشور بریتانیا وارد شد و حدوداً ۲۰۰۰ افراد نظامی آنها نیز درین جنگ هلاک شدند.
در ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس (معروف به جنگ تل) و امضای معاهده راولپندی، این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت. واژه افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۳۰۲ و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید.[۲۶] آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.
او برای اینکه به عقب ماندگی و انزوای کشور سنتی اش خاتمه دهد، تصمیم گرفت رابطه سیاسی افغانستان را با کشورهای غربی مخصوصاً اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری ویمار آلمان آغاز کند و در این راستا سفرش به اروپا را در سالهای ۱۹۲۷–۲۸ آغاز کرد. وی ابتدا به هند بریتانوی رفته و از راه دریایی بمبئی به ایتالیا رفت که دلیل سفر وی نیز درخواست شاه ایتالیا از امانالله خان برای بازدید از کشورشان بود، سپس راهی فرانسه شده در آنجا شهرداری پاریس به پاس احترام تخت خواب ناپلئون را در اختیار امانالله شاه قرار داد، بعداً به آلمان رفته دولت آن کشور یک فروند هواپیما را به رسم دوستی پیشکش امانالله شاه نمود. وقتی او به انگلستان رفت مقامات سیاسی لندن کوشش زیادی به خرج دادند تا مانع سفر وی به روسیه شوند اما موفق نشدند. در روسیه وی از تأسیسات صنعتی و نظامی آنجا بازدید نموده راهی ترکیه شده و با استقبال امپراتور عثمانی و مردم ترکیه به عنوان غازی جهان اسلام و شکست دهنده انگلیس قرار گرفت. وی از راه ایران به افغانستان برگشت و لازم است ذکر شود که امانالله شاه توافقات و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی زیادی را با کشورها غربی به انجام رسانید. کلید تمام این ماجراها محمود طرزی پدر زن و وزیر خارجه دولت امانی بود و در واقع کوششهای او بود که آموزش رسمی در افغانستان را اجباری نمود.
تاریخ معاصر
ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان چهل سال بر این کشور حکومت کرد.
ظاهر شاه با کمک عموی خود، که صدر اعظم بود و سیاستهای نادرشاه را ادامه میداد، حکومت کرد. شاه محمود خان، یکی دیگر از عموهای ظاهر شاه، در سال ۱۹۴۶ صدر اعظم شد. وی آزادیهای سیاسی بیشتر را آغاز کرد، اما وقتی این سیاست بیش از آنچه وی انتظار داشت، به سودش تمام شد آنرا تغییر داد. وی در سال ۱۹۵۳ توسط محمد داود خان، پسر عمو و برادر زن پادشاه و یک ملیگرای پشتون که به دنبال ایجاد پشتونستان بزرگ بود، جایگزین شد و روابط بسیار پرتنش با پاکستان را آغاز کرد.[۷۴] داود خان در طول ده سال حضور در این پست تا سال ۱۹۶۳ برای اصلاحات در نوسازی اجتماعی فشار زیادی آورد و به دنبال رابطه نزدیکتر با اتحاد جماهیر شوروی بود. پس از آن، قانون اساسی ۱۹۴۶ شکل گرفت و او به عنوان اولین صدر اعظم غیر سلطنتی سوگند یاد کرد.[۷۵]
پادشاه ظاهر شاه، مانند پدرش نادرشاه، سیاست حفظ استقلال ملی را در حالی که به دنبال مدرنیزاسیون تدریجی، ایجاد احساس ملیگرایی و بهبود روابط با انگلستان بود، داشت. با این حال، افغانستان بیطرف ماند و نه در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و نه در جنگ سرد پس از آن با هر دو بلوک قدرت رفتار میانه داشت. با این حال، اتحاد شوروی و ایالات متحده برای نفوذ به افغانستان بزرگراههای اصلی، فرودگاهها و سایر زیرساختهای حیاتی افغانستان را میساخت و مزایای بیشتری به این کشور اعطا میکرد. بهطور عموم، افغانستان بیش از هر کشور دیگری کمک توسعه شوروی را دریافت کرد؛ بنابراین افغانستان روابط خوبی با هر دو دشمن جنگ سرد داشت.
جمهوری افغانستان
در سال ۱۹۷۳، هنگامی که پادشاه در ایتالیا بود، داود خان کودتایی بی خون انجام داد و اولین رئیسجمهور افغانستان شد و رژیم سلطنتی را از بین برد.
کابینه سردار محمد داوود خان
در آوریل ۱۹۷۸، حزب کمونیست خلق افغانستان (PDPA) با یک کودتای خونین علیه رئیسجمهور وقت محمد داود خان، که در انقلاب ثور نامیده میشود، قدرت را به دست گرفت. حزب کمونیست خلق افغانستان تأسیس جمهوری دموکراتیک افغانستان را اعلام کرد، اولین رهبر که به عنوان دبیرکل حزب نیز ایفای وظیفه مینمود نور محمد تره کی بود که رئیسجمهور گردید. این امر باعث وقوع مجموعه ای از حوادث میشود که به طرز چشمگیری افغانستان را از کشوری فقیر و خلوت (البته صلح آمیز) به کانون تروریسم بینالمللی تبدیل میکند. این حزب اصلاحات مختلف اجتماعی، نمادی و توزیع زمین را آغاز کرد که مخالفتهای شدیدی را برانگیخت، در حالی که مخالفان سیاسی را نیز به طرز وحشیانه ای تحت فشار قرار داد. این امر باعث ناآرامیها شد و به سرعت به حالت جنگ داخلی در سال ۱۹۷۹ تبدیل شد که توسط مجاهدان چریکی (و چریکهای کوچکتر مائوئیست) علیه نیروهای رژیم در سراسر کشور انجام شد. این جنگ به سرعت به جنگ نیابتی تبدیل شد زیرا دولت پاکستان مراکز آموزش پنهانی در اختیار این شورشیان قرار میداد و از آنها حمایت تسلیحاتی میکرد.
جنگ داخلی افغانستان
ملاقات نمایندگان مجاهدین افغان با رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا در سال ۱۹۸۳ در کاخ سفید
حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حزبی طرفدار شوروی بود در هفت ثور ۱۳۵۷ (ماه اردیبهشت) حکومت داوود خان را سرنگون کرده و جمهوری دموکراتیک افغانستان را تأسیس کردند.
در پی برقراری این حکومت و به ویژه پس از مداخله نظامی شوروی در افغانستان مقاومت گروههای اسلامگرا علیه آن آغاز شد. شورشیان که به نام مجاهدین افغان شناخته میشدند. بیش از یک دهه جنگ چریکی علیه نیروهای شوروی در افغانستان در هشت ثور ۱۳۷۱ کابل را به تصرف خود درآوردند.
ویرانی شهر کابل بر اثر جنگ مجاهدین افغان
رهبران اصلی مجاهدین افغان در توافق پیشاور برای تشکیل حکومت جدیدی به نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار پشتون که به عنوان نخستوزیر دولت تعیین شده بود، با این شیوه تقسیم قدرت مخالفت کرده و وارد جنگ علیه نیروهای حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری هزاره، شورای نظار به رهبری احمد شاه مسعود، جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی تاجیک و جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبک شد. این در حالی بود که اختلافات گروههای مختلف مجاهدین بر سر تقسیم قدرت باعث آغاز مرحله جدیدی از جنگ داخلی افغانستان بود که با جنگهای پیدرپی گروههای رقیب و بمباران شهرها و مناطق مسکونی همراه بود. در این دوران گروههای مختلف سیاسی و نظامی هر یک بخشی از کشور را در کنترل خود داشتند و شهر کابل و حومه آن بین پنج گروه مختلف مجاهدین تقسیم شده بود.
رقابت قدرتهای منطقهای نیز باعث شده بود تا جنگ گروههای افغان به یک جنگ نیابتی تبدیل شود. پاکستان که از حکومت جدید مجاهدین ناخشنود بود از حزب اسلامی گلبدین حکمتیار پشتون مهمترین مخالف آنها حمایت نظامی، عملیاتی، و مالی میکرد. گلبدین حکمتیار بدون پشتیبانی لجستیکی و راکتهای ارتش پاکستان قادر نبود تا نیمی از کابل را به ویرانه تبدیل کند. عربستان سعودی نیز از جریان تنظیم دعوت اسلامی افغانستان به رهبری رسول سیاف پشتیبانی میکرد. ایران نیز برای تأمین هژمونی منطقهای خود از گروههای متحد خود در این نبرد پشتیبانی میکردند. ایران از شورای نظار به رهبری احمد شاه مسعود و جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی تاجیک، کمک میکرد تا قدرت نظامی و تأثیرگذاری سیاسی آنها را افزایش دهد. اختلافات این دو گروه نیز به سرعت به یک جنگ تمام عیار و خونین تبدیل شد که گروههای دیگر مجاهدین را نیز درگیر خود کرد. ازبکستان نیز از نیروهای جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبک تبار حمایت میکرد تا این گروه بتواند بخشهای شمالی افغانستان را در کنترل خود داشته باشد.
حزب وحدت هزاره شیعه برهبری عبدالعلی مزاری که در جریان جنگ با نیروهای سیاف در مقاطعی با نیروهای شورای نظار/جمعیت اسلامی تاجیک هم درگیر شده بود در ابتدای زمستان سال ۱۳۷۱ از دولت خارج شده و با حزب اسلامی حکمتیار پشتون متحد شد. در همین زمان صبغتالله مجددی که به عنوان رئیسجمهور دولت انتقالی تعیین شده بود جای خود را به برهانالدین ربانی تاجیک رهبر جمعیت اسلامی افغانستان داد. ربانی دومین رئیس غیرپشتون در تاریخ سیاسی افغانستان بعد از سلطان علی کشتمند هزاره، محسوب میشود.
حکمتیار که علت اصلی مخالفت خود را حضور کمونیستهای سابق به ویژه ژنرال دوستم در دولت جدید عنوان میکرد در زمستان ۱۳۷۲ با جنبش ملی ژنرال دوستم نیز متحد شد و ائتلاف حزب وحدت هزاره/حزب اسلامی پشتون/جنبش ملی ازبک، علیه نیروهای مسعود تاجیک و دولت افغانستان شکل گرفت. با این ائتلاف، حزب اسلامی پشتون حکمتیار میتوانست از نیروی هوایی جنبشیهای ازبک دوستم هم برای بمباران مواضع دشمن و تدارکاترسانی به نیروهای خودی استفاده کند.
با این وجود در سال ۱۳۷۳ مسعود تاجیک تبار موفق شد تا تمامی مخالفان خود را از کابل بیرون براند. اما از سوی دیگر نیروهای دوستم ازبک تبار موفق شدند تا نیروهای جمعیت اسلامی را از مزار شریف بیرون رانده و این شهر مهم شمال افغانستان را در اختیار خود بگیرند. مناطق مرکزی و شهر بامیان بدست نیروهای کریم خلیلی بود.
قندهار نیز در این دوران بین سه رهبر پشتون به نامهای گلآغا شیرزی، ملا نقیبالله و آمر لالی تقسیم شده بود که هر یک برای تحکیم موقعیت خود با یکدیگر درگیر بودند.
جنگ میان گروههای مجاهدین زمانی آغاز شد که دولت جدید افغانستان هنوز نتوانسته بود ادارات دولتی، واحدهای پلیس و نظام دادگستری خود را تشکیل دهد و در چنین وضعیتی رفتار سبعانه برخی اعضای گروههای مختلف مجاهدین باعث شده بود تا کابل به شهری بیقانون و آشوبزده تبدیل شود. با توجه به همین وضعیت آشوبناک بسیاری از رهبران مجاهدین هم در عمل کنترلی بر فرماندهان زیردست خود نداشتند و قتل، زورگیری و تجاوز جنسی به پدیدهای رایج تبدیل شده بود.
سلطه طالبان
توسعه جنگهای داخلی از ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۶.
مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان، عربستان سعودی و ایران سود میبرد، گرفت. طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری میکردند، بهطور کامل سرکوب نماید. رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حمله ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.
ورود ۲۰۰۱ ایالات متحده
حامد کرزی حامد کرزی از سال ۲۰۰۱ الی ۲۰۱۴ رئیسجمهور افغانستان بود.
از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن با توافق گروههای افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شد.
جغرافیا
نوشاخ دومین قله مرتفع هندوکش با ۷٬۴۹۲ متر (۲۴٬۵۸۰ فوت) بعد از تراجمیر است که در ولایت بدخشان افغانستان واقع شدهاست.
نقشه ناهمواریهای افغانستان
افغانستان در آسیای جنوبی[۷۶][۷۷] و آسیای میانه واقع شدهاست[۱۴][۷۸][۷۹] در واقع منطقه به ویژه در افغانستان «چهارراه آسیا» محسوب میشود،[۸۰] و این کشور دارای لقب قلب آسیا است.[۸۱] علامه اقبال شاعر مشهور اردو یک بار در مورد این کشور نوشت:
آسیا یک پیکر آب و گل است
ملت افغان در آن پیکر دل است
از فساد او، فساد آسیا
از گشاد او، گشاد آسیا
با بیش از ۶۵۲٬۲۳۰ کیلومتر مربع (۲۵۱٬۸۳۰ مایل مربع),[۸۲] افغانستان چهل و یکمین کشور بزرگ جهان است،[۸۳] کمی بزرگتر از فرانسه و کوچکتر از میانمار و تقریباً به اندازه تگزاس در ایالات متحده است. هیچ خط ساحلی ندارد، زیرا افغانستان محصور در خشکی است. این کشور در جنوب و شرق با پاکستان مرز مشترک دارد (از جمله گیلگیت-بالتستان مورد ادعای هند). ایران در غرب، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان در شمال و چین در شرق دور.[۸۴]
اطلاعات سرحدات افغانستان
کشور |
موقعیت |
سرحد |
ایران |
باختر |
۹۳۶ کیلومتر |
ترکمنستان |
شمال |
۷۴۴ کیلومتر |
ازبکستان |
شمال |
۱۳۷ کیلومتر |
تاجیکستان |
شمال |
۱۲۰۶ کیلومتر |
چین |
شمال خاور |
۷۶ کیلومتر |
پاکستان |
جنوب و خاور |
۲٬۴۳۰ کیلومتر |
کل |
۵۵۲۹ کیلومتر |
جغرافیا در افغانستان متنوع است، اما بیشتر کوهستانی و ناهموار است، با برخی از پشتههای کوهستانی غیر معمول همراه با فلات و حوضههای رودخانه ئی.[۸۵] تحت سلطه رشته کوههای هندوکش که امتداد غربی هیمالیا است که از طریق کوههای پامیر و کوههای قاراقرم در انتهای شمال شرقی افغانستان به شرق تبت کشیده میشود. بیشترین و بلندترین نقاط در شرق متشکل از درههای حاصلخیز کوهستانی است. هندوکش به ارتفاعات غربی – مرکزی ختم میشود و در شمال و جنوب غربی جلگههایی ایجاد میکند، یعنی دشتهای ترکستان و حوزه سیستان. این دو منطقه به ترتیب از چمنزارها و نیمه بیابانها و کویرهای بادی گرم تشکیل شدهاند.[۸۶] جنگلها در درههای بین نورستان و پکتیا[۸۷] و توندرا در شمال شرقی وجود دارند. بالاترین نقطه این کشور قله نوشاخ با ارتفاع ۷٬۴۹۲ متر (۲۴٬۵۸۰ فوت) از سطح دریا است.[۸۸] کمترین نقطه آن در استان جوزجان در امتداد ساحل رودخانه آمو با ارتفاع ۲۵۸ متر (۸۴۶ فوت) از سطح دریا قرار دارد.
با وجود داشتن رودخانههای متعدد و سدهای آب، قسمتهای زیادی از کشور خشک است. حوضه خشک سیستان یکی از خشکترین مناطق جهان است.[۸۹] رود آمو در شمال هندوکش طغیان میکند، در حالی که هریرود در نزدیکی هرات به سمت غرب و رودخانه ارغنداب از منطقه مرکزی به سمت جنوب جریان دارد. در جنوب و غرب هندوکش هم تعدادی رود جریان دارد، مانند رود هیرمند. یک استثنا رود کابل است که در جهت شرقی به سند منتهی میشود و به اقیانوس هند ختم میشود.[۹۰] در زمستان در قلههای هندوکش و کوههای پامیر برف سنگینی میبارد و ذوب برف در فصل بهار وارد رودها، دریاچهها و جویبارها میشود.[۹۱][۹۲] با این حال، دو سوم آب این کشور به کشورهای همسایه ایران، پاکستان و ترکمنستان سرازیر میشود. همانطور که در سال ۲۰۱۰ گزارش شد، دولت برای بازسازی سیستمهای آبیاری خود به بیش از ۲ میلیارد دالر نیاز دارد تا آب به درستی مدیریت شود.[۹۳]
در شمال شرقی رشته کوههای هندوکش و در اطراف بدخشان افغانستان، در یک منطقه فعال زلزله خیز منطقه ای است که تقریباً هر سال ممکن است زمین لرزه در آن رخ دهد.[۹۴] آنها میتوانند کشنده و مخرب باشند، در بعضی از مناطق باعث رانش زمین یا باعث برفکوچ شوند[۹۵] آخرین زمین لرزههای شدید زلزله فوریه ۱۹۹۸ افغانستان بود که حدود ۶۰۰۰ نفر را در بدخشان نزدیک تاجیکستان کشتهاست.[۹۶] به دنبال آن زمین لرزه هندوکش ۲۰۰۲ که در آن بیش از ۱۵۰ نفر کشته بیش از ۱۰۰۰ نفر زخمی شدند. زلزله ۲۰۱۰ افغانستان ۱۱ کشته بیش از ۷۰ زخمی و بیش از ۲۰۰۰ خانه را ویران کرد.
منابع آبی
بیشتر رودخانههای مهم افغانستان از ارتفاعات مرکزی کشور سرچشمه گرفته و به دریاچههای کوچک داخلی ریخته یا در شنزارهای بیابانی فرومیروند. آمودریا، هیرمند، دریای کابل و هریرود مهمترین حوضههای آبی کشور را تشکیل میدهند.
آمودریا که ۲۵۴۰ کیلومتر طول دارد و از یخچالهای پامیر سرچشمه میگیرد و حدود ۲۴۱ هزار کیلومتر مربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند. حدود هزار کیلومتر از این رود مرز بین افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان است. آمودریا از جایی که رود کوکچه در غرب شهر فیضآباد به آن میریزد قابل کشتیرانی میشود.
رودهای ارغنداب و ترناک موازی با یکدیگر از شهر قندهار میگذرند
حوضه آبی شمال غرب کشور وابسته به هریرود است که از دامنه غربی کوه بابا سرچشمه میگیرد. این رود در مسیری غربی به سوی هرات آمده و زمینهای بارور دره عریض هرات را آبیاری میکند و سپس به سمت شمال چرخیده و مرز ایران و افغانستان تبدیل میشود. سپس به خاک ترکمنستان وارد شده و در بیابان قرهقوم ناپدید میشود.
رود هلمند یا هیرمند رودخانه اصلی جنوب غرب افغانستان است. شاخه اصلی هلمند هم از رشتهکوه بابا در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱۱۵۰ کیلومتر طول دارد. رودهای متعددی در طول این مسیر به هلمند میپیوندند که ارغنداب مهمترین آنهاست. هلمند ۲۵۹ هزار کیلومترمربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند و به دریاچه هامون و دیگر دریاچههای فصلی مرز ایران و افغانستان میریزد.
مهمترین حوضه آبخیز شمال شرق این کشور به دریای کابل تعلق دارد که از رشتهکوه پغمان به سوی شرق میرود تا اینکه در پاکستان به رود ایندوس میپیوندد.
هامون صابری دریاچه آب شوری که فقط گاهی اوقات پرآب میشود در جنوب غرب افغانستان و ایستاده مقر دریاچه آب شور دیگری در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غزنی، دو دریاچه مهم افغانستان هستند. در کوه بابا هم پنج دریاچه کوچک وجود دارد که به دریاچههای امیر شهرت دارند و به جهت رنگهای عجیبشان شهرت دارند. رنگ آنها از سفید شیری تا سبز تیره متغیر است و این به دلیل سنگهای بستر این دریاچههاست.
آب و هوا
دستهبندی مناطق اقلیمی افغانستان
افغانستان دارای آب و هوای قاره ای با زمستانهای سرد در ارتفاعات مرکزی، یخبندان شمال شرقی (اطراف نورستان) و دره واخان است، جایی که متوسط دما در ژانویه زیر ۱۵ − (۵ درجه فارنهایت) است و میتواند به −۲۶ درجه سانتی گراد (−۱۵ درجه فارنهایت) نیز برسد، و تابستانهای گرم در مناطق کم ارتفاع حوضه سیستان در جنوب غربی، حوضه جلالآباد در شرق و دشتهای ترکستان در امتداد رودخانه آمو در شمال، جایی که دما بهطور متوسط بیش از ۳۵ درجه سانتیگراد (۹۵ درجه فارنهایت) در ژوئیه و میتواند بیش از ۴۳ درجه سانتیگراد (۱۰۹ درجه فارنهایت) باشد. این کشور بهطور کلی در تابستانها خشک است و بیشترین میزان بارندگی بین دسامبر و آوریل است. مناطق پایین شمال و غرب افغانستان خشکترین مناطق با رطوبت کم است، اما بارش آن در نواحی شرق بیشتر است چون نزدیک به هند قرار دارد، افغانستان بیشتر در خارج از منطقه موسمی است به غیر از استان نورستان که گاهی اوقات در معرض بارانهای موسمی تابستانی را قرار گیرد.[۹۷][۹۸]
منابع طبیعی
از منابع طبیعی کشور میتوان به گاز طبیعی، نفت خام، زغالسنگ، مس، کرومیت، طلق (نوعی کانی شفاف به رنگهای سفید و سبز و خاکستری)، سولفات باریوم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک و سنگهای قیمتی، اورانیوم و دیگر کانیها اشاره کرد. ارزش مجموعی معادن زیرزمینی افغانستان سه هزار میلیارد دلار است. دولت برای جذب سرمایهگذاران در این زمینه، تلاش میکند.[۹۹]
محیط زیست
نمایی از طبیعت بکر شمالغربی افغانستان
افغانستان دارای تنوع زیستگاهی زیادی با شرایط اکولوژیکی بسیار متفاوت است. ایجاد حفاظت منظم از طبیعت مخالف اوضاع سیاسی کشور است که برای دههها ناپایدار بودهاست. در واقع در ۲۰۰۹ بود که دریاچههای بند امیر در ولایت بامیان به اولین پارک ملی افغانستان تبدیل شد.[۱۰۰]
از شاخصترین محدودیتهای زیستمحیطی این کشور میتوان به محدودیت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چَرای بیش از حد دام، آلودگی هوا و آب، عدم دسترسی به آبهای آزاد و… اشاره کرد.
در افغانستان تقریباً سامانه دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.
گیاهان
با وجود خشکسالی، افغانستان با داشتن ۵۰۰۰ گونه گیاهی ثبت شده، مقامی بالاتر از جمهوری فدرال آلمان با ۴۰۰۰ گونه گیاهی است. گیاهان افغانستان با ۳۰٪ نوع گونه بومی، از نظر گیاهشناسی بسیار غنی است که در هیچ جای دیگر جهان یافت نمیشود.[۱۰۱] قطع درختان جنگلی توسط قاچاقچیان و انتقال چوب این درختان به کشورهای همسایه و عمدتاً پاکستان باعث نابودی بیش از ۷۰ درصد جنگلهای این کشور تا سال ۲۰۰۹ شده شد.[۱۰۲]
جانوران
بزکوهی مارخور از حیوانات در معرض انقراض افغانستان
پلنگ سفید از کم یافتترین پستانداران افغانستان.
بیشتر حیوانات مربوط به منطقه زیر گرمسیری در افغانستان زندگی میکنند. پستانداران بزرگ در گذشته بسیار فراوان بودند. اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده و از میان آنها ببر منقرض شدهاست. پستاندارانی چون گرگ، روباه، کفتار راهراه، شغال، آهو و چندین گربهسان وحشی از جمله پلنگ و پلنگ برفی در افغانستان حضور دارند. چندین گونه از بز کوهی مثل مارخور (که بخاطر شاخهای درهمپیچیده و بلندش معروف است) و گوسفندهای وحشی اوریال و غرم در هندوکش و پامیر دیده میشوند و خرس قهوهای هم در مناطق کوهستانی و جنگی حضور دارد.
پرندگان شکاری مثل کرکس و عقاب و پرندگان دیگری چون بلدرچین، کبک، قرقاول، پلیکان، و درنا نیز در این کشور حضور دارند. در رودخانهها و دریاچهها و تالابهای افغانستان انواع مختلفی از ماهیهای آب شیرین زندگی میکنند. اما تعداد آنها معمولاً زیاد نیست. فقط در رودخانههای بخش شمالی هندوکش است که ماهیهای قزلآلا در تعداد فراوان حضور دارند.
شاید مهمترین مشکل زیستمحیطی افغانستان خطر نابودی جانورانی مانند پلنگ برفی، بزهای کوهی، سمور، آهو، قوچ و دیگر حیوانات باشد. بیشتر این حیوانات برای استفاده از پوستشان، کُشته میشوند.[۱۰۲]
حکومت
|
بخشهایی از این مقاله (آنهایی که با افراد، نامها و عناوین مرتبطند) تاریخگذشتهاند. لطفاً این مقاله را به گونهای بهروز کنید که نمایانگر رویدادهای اخیر یا اطلاعات جدیدِ بهدستآمده باشد.
|
حامد کرزی پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۳ سوگند یاد میکند. فیصل احمد شینوری رئیس وقت ستره محکمه قانون اساسی را باز کرده و ظاهر شاه پشت سر آنها نشستهاست.
از زمان تصرف کابل توسط طالبان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، حکومت افغانستان بین جمهوری اسلامی افغانستان و امارت اسلامی افغانستان مورد اختلاف است.
نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلامی نام دارد و از سه قوه اجرائیه، قانونگذاری و قضاییه تشکیل میشود. افغانستان یک نظام ریاستی است که در آن رئیسجمهور، رئیس کشور و حکومت است.
رئیسجمهور افغانستان برای مدت پنج سال و مستقیماً توسط مردم انتخاب میشود. رئیسجمهور پس از دو دوره ریاست، دیگر مجاز به کاندیداتوری مجدد نیست. کاندیداتور ریاست جمهوری باید حداقل ۴۰ سال داشته باشد، مسلمان باشد و شهروندی افغانستان را داشته باشد. کاندیداتور همراه دو معاون خود نامزد میشود. رئیسجمهور رئیس دولت و فرمانده کل نیروهای مسلح ارتش است. از جمله اختیارات وی میتوان به تعیین کابینه، تکمیل مناصب خود در ارتش، پلیس و والیها با تصویب مجلس اشاره کرد.
حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان از سال ۲۰۱۱ بود که با روشن شدن نتایج پر سر و صدای انتخابات ریاستجمهوری افغانستان در سال ۱۳۹۳ جای خود را به محمداشرف غنی داد. رئیسجمهور دو معاون دارد که معمولاً از قومیتهای مختلف متفاوت انتخاب میشوند. پس از مرگ ناگهانی محمد فهیم در اسفند ۱۳۹۲ یونس قانونی به جای او به عنوان معاون اول انتخاب شد و کریم خلیلی نیز معاون دوم رئیسجمهور از سال ۱۳۸۳ خورشیدی است.
این ملت توسط رئیسجمهور اشرف غنی با امرالله صالح و سرور دانش به عنوان معاونان رئیسجمهور رهبری میشود. مجلس شورای ملی قوه مقننه است، این نهاد دارای دو مجلس است، ولسی جرگه و مشرانو جرگه است. دیوان عالی کشور توسط رئیس دادگستری سعید یوسف حالم، معاون سابق وزیر دادگستری در امور حقوقی هدایت میشود.
شورای ملی افغانستان نهاد قانونگذاری این کشور که از دو مجلس به نامهای ولسی جرگه (مجلس سفلی) و مشرانو جرگه (مجلس علیا یا سنا) تشکیل میشود. ریاست ولسی جرگه بر عهده میر رحمان رحمانی و ریاست مشرانو جرگه بر عهده فضل هادی مسلمیار است.
انتخابات ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) در سطح ولسوالیهای افغانستان به صورت انتخابات سراسری انجام میشود. این مجلس ۲۴۹ نماینده دارد. در مشرانو جرگه ۱۰۲ نماینده عضویت دارند. یک سوم آنها توسط رئیسجمهور انتخاب میشوند. همچنین هر ولایت در مشرانو جرگه دو نماینده دارد که یکی توسط شوراهای ولایتی و دیگری توسط شوراهای ولسوالیها انتخاب میشوند و به دلیل تشکیل نشدن شوراهای ولسوالیها فعلاً هر دو نماینده را شوراهای ولایتی انتخاب میکنند. اختیارات مشرانو جرگه بیشتر جنبه مشورتی دارد اما در حالتهای خاصی امکان وتو قوانین ولسی جرگه نیز به آن داده شدهاست.
ستره محکمه (دیوان عالی افغانستان) عالیترین نهاد قضایی این کشور است و ریاست آن را عبدالسلام عظیمی بر عهده دارد. دادگستری افغانستان متشکل از دادگاه عالی، دادگاه تجدید نظر و دادگاههای اولیه برای صلاحیتهای خاص است. ستره محکمه متشکل از ۹ قاضی است که توسط رئیسجمهور برای دوره ده ساله معرفی میشوند و توسط پارلمان تأیید میشوند. قاضیان باید حداقل ۴۰ سال سن داشته باشند، متعلق به هیچ حزب سیاسی نباشند و دارای مدرک حقوق یا فقه اسلامی باشند.
ارتش
اردوی ملی افغانستان پس از فروپاشی طالبان به تدریج شروع به باز شکلگیری کرد. در سال ۱۳۸۵ نیروی هوایی این کشور رسماً آغاز به کار کرد. خدمت سربازی در افغانستان اجباری نیست. ارتش افغانستان با ۲۰۰٬۰۰۰ سرباز از میان ۱۳۸ کشور ارزیابی شده در رتبهٔ ۷۸ام قرار دارد. ارتش افغانستان ۸ قول اردو/سپاه دارد که هر کدام ۳۰٬۰۰۰ سرباز دارند و عبارتند از: قول اردوی ۲۰۱ سیلاب برای دفاع از زون شرق و مرکز، قول اردوی ۲۰۳ تندر برای دفاع از زون جنوب شرق، قول اردوی ۲۰۵ اتل برای دفاع از زون جنوب، قول اردوی ۲۰۷ ظفر برای دفاع از زون غرب، قول اردوی ۲۰۹ شاهین برای دفاع از زون شمال، قول اردوی ۲۱۷ پامیر برای دفاع از زون شمال شرق و قول اردوی قوای خاص که برای عملیاتهای ویژه فرستاده میشود.[۱۰۳]
روابط خارجی
کشورهای که افغانستان در آنجا سفارت خانه دارد.
به دلیل موقعیت داخلی در قلب آسیا، افغانستان نمیتواند خود را از رویدادهای منطقه جدا کند. روابط با کشورهای همسایه از اهمیت اساسی برای افغانستان برخوردار است.
ایالات متحده
ایالات متحده مهمترین شریک همکاریهای امنیتی و اقتصادی افغانستان است. ساختارهای دولتی و سیاسی کشور در دوره پسا طالبان در بیشتر موارد تحت هدایت و نظارت ایالات متحده طراحی شدهاند. ایالات متحده بزرگترین اهدا کننده کمکهای توسعه ای در این کشور است. نیروهای آمریکایی هنوز در افغانستان مستقر هستند. در اوت ۲۰۱۷، افزایش نیروهای آمریکایی در افغانستان از ۳۰۰۰ سرباز به ۱۴۰۰۰ سرباز رسید.[۱۰۴]
پاکستان
افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد. افغانستان روابط پیچیده و گهگاهی با پاکستان تیره است. افغانستان همچنان پاکستان را به حمایت از طالبان متهم میکند. از زمان آغاز حمله شوروی به این کشور، پاکستان بهطور گسترده با اسلحه و وسایل مالی از طالبان حمایت میکند تا از طالبان برای نفوذ در وقایع سیاسی این کشور استفاده کند. استراتژی ای که اکنون انتقام خود را به شکل افزایش حضور طالبان در پاکستان گرفتهاست. در عین حال، تشابهات فرهنگی زیادی بین دو ملت وجود دارد. این نحوه زندگی گروه قومی پشتون در هر دو کشور است. پاکستان ۱٫۳ میلیون مهاجر افغانستانی را پذیرفتهاست.[۱۰۵]
این کشور برای فرار از نفوذ بیش از حد پاکستان در تلاش است روابط خود را با هند رقیب منطقه ای پاکستان تشدید کند. هند یکی از مهمترین سرمایه گذاران (از جمله در بخش مواد خام) در افغانستان است و با حدود ۲ میلیارد دلار آمریکا، بزرگترین حامی منطقه و پنجمین اهداکننده بزرگ از سال ۲۰۰۱ تاکنون بودهاست.
ایران
به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، علاوه بر این ایران یکی از بزرگترین طرفهای تجاری افغانستان است.
پس از سرنگونی طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشتهاست. ایران و افغانستان در زمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.
افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود آب رودخانه هیرمند و خشک شدن دریاچه هامون به دلیل ساخت سد کجکی وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقه سیستان اختلاف نظر دارند. اگرچه هردو بر توافقنامه امضا شده توسط امیرعباس هویدا و محمد موسی شفیق (نخستوزیرهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آب هیرمند تأکید دارند.
اسرائیل
حکومت کنونی افغانستان جز با اسرائیل با همه کشورهای دنیا دارای روابط سیاسی است. دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملاً مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.
عضویت در سازمانهای بینالمللی
پیماننامههای بینالمللی
پیمان منع گسترش مینهای ضد نفر
افغانستان عضویت سازمان همکاری منطقهای آسیای جنوبی (سارک) را نیز حاصل کردهاست.
تقسیمات کشوری
افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) و حدود چهارصد ولسوالی (شهرستان) است. هر ولایت توسط یک والی اداره میشود که رئیسجمهور، وی را به این مقام منصوب میکند و هر ولسوالی به دست یک ولسوال که از سوی والی منصوب میشود. در هر ولایت یک شورای ولایتی وجود دارد که اعضای آن در انتخابات عمومی انتخاب میشوند. نقش شوراهای ولایتی مشارکت در برنامهریزیهای توسعه ولایت و نظارت و ارزیابی عملکرد نهادهای دولتی ولایت است.
بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان (شهردارها) نیز باید با انتخابات برای یک دوره چهارساله تعیین شوند. اما به دلیل هزینههای بسیار، برگزاری انتخابات این اتفاق تاکنون نیفتاده و شهرداران، منتخب حکومت هستند. همچنین در هر ولسوالی نیز یک شورای ولسوالی باید وجود داشته باشد که این شوراها هم به همین دلیل هنوز تشکیل نشدهاند.
اقتصاد
۱۰ مقصد عمده صادراتی ۱۳۹۹ افغانستان
تولید ناخالص داخلی اسمی افغانستان ۲۱٫۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ یا با ۷۲٫۹ میلیارد دلار (برابری قدرت خرید) بود. سرانه تولید ناخالص داخلی آن ۲٬۲۲۵ است. علیرغم داشتن یک تریلیون دلار یا بیشتر ذخایر معدنی،[۱۰۶] همچنان یکی از کم توسعهترین کشورهای جهان است. جغرافیای فیزیکی خشن افغانستان و وضعیت محصور در خشکی افغانستان به عنوان دلایلی ذکر شدهاست که این کشور کمترین کشور توسعه یافته در عصر مدرن باشد. همچنان عاملی که در نتیجه درگیری و بیثباتی سیاسی پیشرفت نیز کند میشود. این کشور بیش از ۷ میلیارد دلار کالا وارد میکند اما فقط ۷۸۴ میلیون دلار کالا صادر میکند که عمدتاً میوه آجیل و قالین است. این کشور ۲٫۸ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. بخش خدمات بیشترین تولید ناخالص داخلی (۵۵٫۹٪) و پس از آن کشاورزی (۲۳٪) و صنعت (۲۱٫۱٪) را به خود اختصاص دادهاست.[۱۰۷]
اقتصاد افغانستان از حوادثی که از سال ۱۹۷۸ تاکنون جریان دارد رنج میبرد. همراه با آن چندین خشکسالی نیز به مشکلات مردم در طول سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ اضافه شدند. اگرچه بعد از جاری شدن میلیاردها دلار توسط تجارتهای بینالمللی و کمکهای کشورهای دیگر[۱۰۸] در طول شش سال، اقتصاد کشور رشد سریعی داشت.[۱۰۹] حدود ۲۳ درصد مردم این کشور کشاورز هستند و بقیه شامل ۲۲ درصد در صنعت و ۵۵ درصد در خدمات مشغول به کار هستند.
طبق گزارش ۲۰۱۸ بانک جهانی سرانهٔ تولید ناخالص داخلی (GDP PPP per capita) افغانستان ۲٬۲۲۵ دلارست که این رقم پایینترین در میان کشورهای آسیایی است[۱۱۰][۱۱۱] نرخ تورم در این کشور در سال ۲۰۰۵، ۱۶٫۳ و در سال ۲۰۰۶، ۱۷ درصد بودهاست.
افغانستان یکی از اعضای اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا،[پ ۱] سازمان همکاری اقتصادی (اکو)[پ ۲] و سازمان همکاری اسلامی[پ ۳] است.
عمدهترین شریکان صادرکننده محصولات به این کشور پاکستان (۲۳٫۷٪)، ایالات متحده آمریکا (۱۱٫۲٪)، هندوستان (۷٬۹٪)، آلمان (۶٫۸٪)، ترکمنستان (۴٫۹٪)، روسیه (۴٫۵٪)، کنیا (۴٫۳٪) و ترکیه (۴٫۲٪) هستند که حجم آن به بیش از ۴ میلیارد دلار میرسد. بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک جهانی است که به بیش از ۲٫۸ میلیارد دلار میرسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، ۸٫۹ میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.[۱۱۲]
واحد پول افغانستان، «افغانی» نام دارد که از سال ۱۳۸۰ به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به بهبودی میرود. سال مالی آن از یکم فروردین (۲۱ مارس) تا ۲۹ اسفند (۲۰ مارس) است.
از دیگر اقلام صادراتی این کشور میتوان به جامه پشمی بومی این کشور و فرشهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور و پلنگ و مار اشاره کرد. بیشترین محصولات صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا (۲۵٫۴٪)، پاکستان (۲۲٪) و هند (۱۹٫۵٪) است که حجم آن ۷۸۴ میلیون دلار آمریکا تخمین زده میشود.
گردشگری
جهانگردی به دلیل مسائل امنیتی صنعت کوچکی در افغانستان است. با این وجود، از سال ۲۰۱۶، سالانه حدود ۲۰٬۰۰۰ گردشگر خارجی از این کشور بازدید میکنند.[۱۱۳] به ویژه منطقه مهمی برای گردشگران داخلی و بینالمللی، دره بامیان است که شامل دریاچهها، درهها و اماکن تاریخی است، زیرا این منطقه ای امن و به دور از فعالیت شورشیان به گردشگری افغانستان کمک بزرگی میکند.[۱۱۴][۱۱۵] تعداد کمتری بازدید و سفر در مناطقی مانند دره واخان، که همچنین یکی از دورافتادهترین جوامع جهان است، رخ میدهد. از اواخر دهه ۱۹۶۰ به بعد، افغانستان یک ایستگاه محبوب در مسیر معروف هیپی بود و بسیاری از اروپاییها و آمریکاییها را به خود جلب کرد. این مسیر که از ایران میآمد قبل از عبور به شمال پاکستان، شمال هند و نپال از طریق استانها و شهرهای مختلف افغانستان از جمله هرات، قندهار و کابل عبور میکرد.[۱۱۶][۱۱۷] گردشگری در سال ۱۹۷۷، یک سال قبل از آغاز بیثباتی سیاسی و درگیریهای مسلحانه به اوج خود رسید.
منار جام مکان ثبت شده در یونسکو، از منارههای مشهور افغانستان است.
شهر غزنی دارای تاریخ و مکانهای تاریخی قابل توجهی است و در سالهای اخیر به همراه شهر بامیان به ترتیب به عنوان پایتخت فرهنگی اسلامی و پایتخت فرهنگی آسیای جنوبی انتخاب شدهاند.[۱۱۸] شهرهای هرات، قندهار، بلخ و زرنج نیز بسیار تاریخی هستند. منار جام در رودخانه هریرود در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست. عبای مشهور محمد پیامبر اسلام را که در داخل حرم خرقه مبارک قندهار، شهری تأسیس شده توسط اسکندر بزرگ و اولین پایتخت افغانستان است، نگهداری میکنند. ارگ اسکندر در شهر غربی هرات در سالهای اخیر بازسازی شده و یکی از جاذبههای محبوب است. در شمال این کشور زیارتگاه علی (ع) وجود دارد که به عقیده بسیاری مکان دفن حضرت علی بودهاست. موزه ملی افغانستان در کابل واقع شدهاست و میزبان تعداد زیادی از آثار باستانی بودایی، یونانی باختری و اوایل اسلام است. این موزه به شدت از جنگ داخلی رنج بردهاست اما از اوایل دهه ۲۰۰۰ به آرامی مرمت شدهاست.[۱۲۰]
خدمات
ارزش افزوده بخش خدمات بالغ به ۸۵۲ میلیارد افغانی گردیده که نسبت به سال قبل ۴٫۶- فیصد کاهش داشتهاست. سهم خدمات طی سال ۱۳۹۹ در تولید ناخالص داخلی به ۵۶٫۷ فیصد رسیدهاست. عامل اصلی کاهش این بخش کاهش خدمات رستورانت و هوتلها، تعلیم و تربیه و راهنمای معاملات (بنگاههای املاک) می میباشد.
زراعت
زراعت از سکتورهای مهم اقتصادی افغانستان است
ارزش افزوده زراعت در سال ۱۳۹۹ بالغ بر ۴۱۰ میلیارد افغانی گردیدهاست. سهم زراعت در تولید ناخالص داخلی ۲۷ فیصد و رشد آن نسبت به سال قبل به ۵٫۳ درصد رسیدهاست که عامل اصلی رشد آن افزایش تولید گندم در سال ۱۳۹۹ بودهاست.
تولیدات کشاورزی ستون فقرات اقتصاد افغانستان است[۱۲۱] و بهطور سنتی بر اقتصاد مسلط است و از سال ۲۰۱۸ حدود ۴۰٪ نیروی کار را به کار میگیرد.[۱۲۲] این کشور به دلیل تولید انار، انگور، زردآلو، خربزه و چندین میوه تازه و خشک طبیعی با کیفیت بالا شناخته شدهاست. همچنین به عنوان بزرگترین تولیدکننده تریاک در جهان شناخته میشود – حدود ۱۶٪ یا بیشتر اقتصاد کشور از کشت و فروش تریاک حاصل میشود.[۱۲۳] همچنین یکی از برترین تولیدکنندگان شاهدانه در جهان است.[۱۲۴]
افغانستان که تا چندی قبل در جهان به عنوان کشور تولیدکنندهٔ زعفران شناخته نمیشد، امروز در بین ۳۰ کشور که به تولید زعفران روی آوردهاند، جایگاه دوم را با ۴٫۳ درصد تولید زعفران جهان از آن خود ساختهاست و ارزش این صنعت در افغانستان حدود بیشتر از ۱۴۰ میلیون دالر تخمین زده میشود.[۱۲۵] زعفران گرانترین ادویه، در افغانستان بهویژه استان هرات میروید. در سالهای اخیر تولید زعفران افزایش داشتهاست که مقامات و کشاورزان در تلاشند جایگزین کشت کوکنار شوند. بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۹، زعفران کشت شده و تولید شده در افغانستان بهطور متوالی از نظر مؤسسه بینالمللی طعم و کیفیت در رتبه برتر جهان قرار گرفت.[۱۲۶][۱۲۷] تولید در سال ۲۰۱۹ با رکورد بالا (۱۹٬۴۶۹ کیلوگرم زعفران) و یک کیلوگرم در داخل کشور بین ۶۳۴ تا ۱۱۴۷ دلار فروخته میشود.[۱۲۸]
معادن
لاجورد افغانستان که مشهورترین لاجورد دنیا میباشد
ارزش افزوده این بخش در سال ۱۳۹۹ بالغ به ۶۹ میلیارد افغانی گردیده و سهم آن در تولید ناخالص داخلی به ۱٫۶ فیصد میرسد.
افغانستان دارای معادن غنی بسیاری چون طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه و زغالسنگ است که در نوع خود در جهان بینظیر است و حدود ۱۳ نوع زغالسنگ از این معدن استخراج میشدهاست و حتی در زمان جنگ نیز به فعالیت خود ادامه میدادهاست. بعضی از تجهیزات و وسایل موجود در این معدن به حدود ۴۵ سال پیش بر میگردد که از طرف دولت اتریش به افغانستان داده شده بود.[نیازمند منبع]
دامداری
کودکان چوپان در ولایت زابل
افغانستان کشوری زراعتی با ظرفیت بالای دامداری است. بر اساس برخی آمارها، حدود چهار میلیون گاو و نزدیک به بیست میلیون بز و گوسفند دارد. افغانستان نزدیک به ۶۰ درصد لبنیات مورد نیاز این کشور در داخل تولید میشود.[۱۲۹]
بر اساس گزارش فائو افغانستان در سال ۲۰۱۹ دارای ۱۷۰٬۰۰۰ شتر – ۵٬۶۰۰٬۰۰۰ راس گاو – ۷٬۹۰۰٬۰۰۰ را